نمایش ترسناک دلقک قرار است هرجومرجی بر سر ساکنان ناآگاه مایلز کانتی فرو بریزد؛ این کریسمس خواب راحتی نخواهند داشت. پنج سال پس از نجات از قتلعام هالووین توسط دلقک آرت، سیِنا و جاناتان همچنان در تلاشاند تا زندگی ویرانشدهشان را از نو بسازند. با نزدیک شدن به فصل تعطیلات، سعی میکنند روحیه کریسمس را بپذیرند و وحشتهای گذشته را پشت سر بگذارند. اما درست زمانی که احساس امنیت میکنند، آرت بازمیگردد و مصمم است تا شادی تعطیلاتشان را به کابوسی جدید بدل کند. فصل جشن بهسرعت به آشوب میکشد، و آرت نشان میدهد که هیچ تعطیلاتی از وحشت او در امان نیست.
در شب مسابقه سالانه «مرد دونده»، شرکتکنندگان در یک رقابت نفسگیر با یکدیگر به رقابت میپردازند و باید از مجموعهای از چالشها عبور کنند تا به «ابرکمربند» دست یابند؛ یک اتفاق افسانهای که صاحب آن را به حاکم مطلق جهان تبدیل میکند.
داستان یک قاتل به نام رادنی آلکالا که در بحبوحه قتل به طور اتفاقی در برنامه بازی تلویزیونی محبوب شرکت کرد.
در سال 2030 در میلان، ماموری مخفی که برای آژانس جاسوسی سیتادل کار می کند و خبرچین باند بزرگ مانتیکور است، پشت خطوط دشمن گرفتار می شود
یک نرفگلهدار، مصنوعی را کشف میکند که دنیای جنگ ستارگان را دگرگون کرده و جای قهرمانان و تبهکاران را عوض میکند. او وارد ماجراجوییای میشود تا نظم را بازگرداند و به عنوان ناجی، کهکشان شکسته را دوباره سر و سامان دهد.
نبرد یک برادر و خواهر بر سر یک پیانوی ارثی ارزشمند، حقیقتهای ترسناکی را آشکار میکند در مورد اینکه چگونه گذشته درک میشود — و چه کسی میراث خانوادگی را تعریف میکند.
یک گانگستر سالخورده و بوکسور سابق (با بازی لیام نیسون) که بهعنوان نیروی عضله برای یک رئیس باند خلافکار در بوستون (با بازی ران پرلمن) کار میکند، یک تشخیص ناراحتکننده دریافت میکند. او با وجود حافظهی ضعیفش تلاش میکند گناهان گذشتهاش را جبران کند و با فرزندان ازهمگسستهاش دوباره ارتباط برقرار کند. او مصمم است که میراثی مثبت برای نوهاش بهجا بگذارد، اما دنیای جنایتکاران هنوز او را رها نکرده و به این راحتیها هم قصد ندارند از چنگش درآورند.
بیوهای به نام کتی با جادویی خاص یک آدمبرفی را زنده میکند. معصومیت او به کتی کمک میکند تا زخمهایش را التیام دهد و دوباره عشق را بیابد. آنها پیش از فرا رسیدن تعطیلات پیوندی عمیق ایجاد میکنند، اما آدمبرفی محکوم به آب شدن است.
در استرالیای دهه 1970، زندگی گریس با بدبختی و فقدان درگیر است. پس از مرگ مادرشان هنگام بارداری، او و برادر دوقلویش، گیلبرت، تحت سرپرستی پدرشان پرسی، یک بندباز سابق معلول و الکلی، بزرگ میشوند. با وجود زندگی پر از عشق، تراژدی دیگری رخ میدهد زمانی که پرسی در خواب از دنیا میرود. خواهر و برادر به اجبار از هم جدا شده و به خانههای متفاوتی فرستاده میشوند.
آرتور فلک در آرکهام نهادینه شده است و منتظر محاکمه برای جنایات خود به عنوان جوکر است. آرتور در حالی که با هویت دوگانه خود دست و پنجه نرم می کند، نه تنها به عشق واقعی برخورد می کند، بلکه موسیقی را که همیشه در درونش بوده است، می یابد و...