
پس از آنکه نشست سران G20 به دست تروریستها میافتد، رئیسجمهور دانیل ساتن باید از تمام مهارتهای دیپلماتیک و تجربیات نظامیاش برای دفاع از خانوادهاش و دیگر رهبران استفاده کند.
استفانی، دانشجوی دانشگاه، که گرفتار کابوسی خشونتآمیز و تکرارشونده شده، به خانه بازمیگردد تا تنها کسی را پیدا کند که شاید بتواند این چرخه را بشکند و خانوادهاش را از سرنوشت هولناکی که بیتردید در انتظارشان است، نجات دهد.
اتان هانت و تیم IMF جستوجوی خود را برای یافتن هوش مصنوعی هولناکی به نام «هستی» (Entity) ادامه میدهند — هوشی که به شبکههای اطلاعاتی سراسر جهان نفوذ کرده است. در حالیکه دولتهای جهان و شبحی مرموز از گذشتهی اتان در تعقیب او هستند، او به همراه متحدانی جدید و ابزاری برای نابود کردن این هوش مصنوعی، وارد رقابتی نفسگیر با زمان میشود تا از تغییر همیشگی جهان جلوگیری کند.
در جامعهای که از پیامدهای جنگی تمامعیار بین قهرمانان و شرورها ویران شده، ناگهان یک دژ عظیم و اسرارآمیز ظاهر میشود و شهرها و مردم را یکی پس از دیگری در بر میگیرد. سپس، مردی که یادآور «نماد صلح»، آل مایت، است در برابر ایزوکو و دوستانش ظاهر میشود...
وقتی اِولین اِلستر ثروت پسرعموی دورافتادهاش را به ارث میبرد، تصور میکند که بالاخره بخت با خانوادهاش یار شده است. اما آنها نمیدانند که همراه با این ثروت، یک نفرین خانوادگی هم به آنها رسیده — و حالا باید هر کاری بکنند تا قربانی بعدی این نفرین نشوند.
شون تاکاهاتا، دانشآموز دبیرستانی، از زندگی خسته شده؛ از یکنواختی روزمره مدرسه و زندگی دلزده است. او دعا میکند که اتفاقی بیفتد، چیزی هیجانانگیز. ناگهان، او و همکلاسیهایش مجبور میشوند در بازیهایی مرگبار، برگرفته از بازیهای کودکانه، شرکت کنند و با موجوداتی ترسناک روبهرو شوند؛ از عروسک دارومای سخنگو گرفته تا گربه خوششانسی با پنجههای تیز و مرگبار.
پس از مرگ ناگهانی مادربزرگ دورافتادهاش، طوفان برفی رزاریو را در کنار جسد او محبوس میکند و در همین حال نیروهای فراطبیعی تاریک شروع به حمله به او میکنند.
بدون آنکه اطرافیانش از آن باخبر باشند، پتانسیل شگرف این "وحشی" با موهای خاکستری به زودی او را به صحنه ملی خواهد کشاند و در مسیر تبدیل شدن به یک افسانه قرار خواهد داد. سفر او را دنبال کنید وقتی که درهای این داستان سیندرلای پرشور به رویش باز میشود!
در آخرین روز از نخستین مأموریت سرنشیندار به مریخ، یکی از اعضای پایگاه «تانتالوس» باور دارد که کشفی خارقالعاده انجام داده است: شواهد فسیلشدهای از حیات باکتریایی. او که نمیخواهد افتخار این کشف نصیب گروه پشتیبانی شود، برخلاف دستورات عمل کرده و برای جمعآوری نمونههای بیشتر، بدون مجوز به مأموریتی انفرادی میرود. اما حفاریای که قرار بود معمولی باشد، به فاجعه میانجامد؛ زمین سست فرو میریزد و او به شکافی عمیق سقوط میکند. همکارانش که از این حادثه ویران شدهاند، تلاش میکنند پیکرش را بازیابی کنند. اما وقتی یکی دیگر نیز ناپدید میشود، آنها کمکم به این نتیجه میرسند که شکل حیاتی که کشف کردهاند، ممکن است خطرناکتر از آن باشد که تصور میکردند.
وقتی یک استاد افسانهای بازی «گو» عنوان قهرمانیاش را به دوستی قدیمی و شاگرد سابقش میبازد، تصمیم میگیرد آن را در نبردی سرشار از هوش و مهارت پس بگیرد.