دو دختر از بچه گی با یکدیگر دوست صمیمی هستند و با هم بزرگ شده اند. ولی حالا یکی از دوستان دچار ناراحتی قلبی شده و ...
در پس روزهای تار انتظار، مینا یافته كه مسافر گمشده اش در دیاری غریب چشم به راه اوست. مینا تاب ماندن ندارد، دل به دریا می زند و سر به كوه ... راه دلدار صعب و طولانی است، و آتش شوق مینا سخت پرشراره ... راهنمای مینا گواناست، زن جوان كرد كه بار درماندگی پیرش كرده و این دو، همسفران سفری تلخ و شیرینند... تلخ عین عسل ...
الناز شاکردوست وکیل تسخیری عماد (حامد بهداد) که همسر خود را به خاطر بدبینی و سوءظن به قتل رسانده است. سرانجام دادگاه با خواست اولیای دم عماد را به اعدام محکوم میکند.
دکتر عالم ، جراح برجستهٔ مغز و اعصاب است و اعتقادی به خدا ندارد . او بهدلایل مختلف فرزندش را فراموش کرده است . وی بهصورت اتفاقی در شب تولد پسرش ، سامان ، از مریضی او ، که تومور مغزی است ، باخبر میشود و بهدنبال پسر ستارهشناسش در کویر بهراه میافتد …
رضا با موتور مسافرکشی میکند. او در نگاه اهالی، شیرین عقل است، لیکن در باطن جوانی با عاطفه و مهربان و برخوردار از سلامت کامل ذهنی است. در نزدیکی محل زندگی رضا، روستای کوچکی است که بخشی از جاده آن در مسیر سیل ویران شدهاست. اهالی برای تردد به آنجا ناچارند با موتورهای مسافرکش و از راه جنگلی عبور کنند. در همین ایام، لیلا معلم جدید روستا از راه میرسد و برای رفتن به مدرسه ناچار میشود با موتور سفر کند. رضا دلباخته لیلا شده، رفته رفته احوالاتش به گونهای تغییر مییابد که مادرش او را برای شفا به امامزاده میبرد...
هادی به منظور انجام تحقیقات خود جهت فیلمسازی روانه کرواسی میشود. عزیز دوست هادی در جریان مسافرت او به کرواسی با در اختیار قرار دادن یک نوار کاست، یک قطعه عکس، و یک نیمه پلاک از وی برای یافتن دختری بنام فاطمه کمک میگیرد هادی به وسیلهٔ آشنایی با زنی بنام حنیفه که آشنا به زبان فارسی است به جستجوی فاطمه میپردازند. در این میان هادی پی به رابطه قبلی عزیز و فاطمه برده و متوجه میشود که آنها قصد ازدواج داشتهاند که این مطلب توسط اصغر دوست مشترک میان عزیز و هادی پنهان میشود.
مریم و رضا با آدمهای دیگر فرق دارند، آن هم نه یک فرق ساده، بلکه بسیار بزرگ و آنها باید تلاش کنند تا به دیگران ثابت کنند این تفاوت بزرگ را با معجزه عشق حل کردهاند.
سال 1359، ستاد نیروی هوایی عراق که از اول جنگ با برتری هوایی ایران روبرو شدهاست و قریبالوقوع بودن شکست حصر آبادان را پیشبینی میکند، جهت حفاظت هواپیماهای استراتژیک خود تصمیم میگیرد آنها را به سه پایگاه بسیار دورافتاده، در نزدیکی مرز اردن، منتقل کند. در اسفند همین سال ستاد نیروی هوایی ایران در جلسات فوقالعادهای طرح بمباران این سه پایگاه را که به نام پایگاههای اچ3 مشخص شدهاند، مطرح میکند. طرح در ابتدا ناممکن و غیرعملی مینماید، اما در نهایت نقشهای متهورانه و بینظیر پیشنهاد میشود و در پی آن در سحرگاه 15 فروردین 1360 هشت فروند جنگندهی بمبافکن ایرانی جهت حمله به اچ3 به پرواز در میآیند.
قاسم، بسیجی تبلیغاتی به خط مقدم جبهه اعزام می شود. او رزمندگان را در وضعیت سختی می بیند و دوست دارد به آن ها كمك كند ولی وظیفه او فقط تبلیغات است. یكی از رزمندگان به نام ابوالفضل عضو واحد اطلاعات عملیات با گروهی از بسیجیان برای پشتیبانی، راهی خط مقدم می شود و از صحنه های درگیری رزمندگان با سربازان عراقی عكس می گیرد، اما وقتی.....
در سال 1358، دو دانشجوی داوطلب در جهاد سازندگی راهی منطقهی سیستان و بلوچستان میشوند. تصور این دو دانشجو این است که با ایراد سخنرانی برای مردم و انتخاب نمایندهای از بین خودشان، مشکلاتشان را مرتفع کنند. اما نفوذ خان آنچنان است که آن دو درمییابند امکان ایجاد پایگاه فرهنگی، به سادگی که تصورش را داشتهاند، مقدور نیست؛ لذا راه دیگری را برای رسالت خود برمیگزینند که کمتر از مبارزهی رویارو نیست...