در اپیزود اول فیلم او منفی، یکی از شهرهای جنوب ایران بمباران می شود و زنی مجروح برای زنده ماندن احتیاج به گروه خون او منفی دارد. در اپیزود دوم، جانبازی برای بهبودی…
آرشام سرکیسیان نقاش ایرانی و مسیحی مقیم خارج از کشور که بیست سال پیش و بعد از مرگ مادرش، با فروش همه چیز از جمله تابلوهای مادرش، مجموعهای از شمایل قدیسین مسیحی، مهاجرت کرده برای جمعآوری این تابلوها به ایران بازمیگردد و باخبر شهادت دوستش استیو که جانباز شیمیایی بوده مواجه میشود...
علی مشرقی نویسنده داستانهای کوتاه به اتهام قتل همسرش بازداشت می شود. او باید برای اثبات بی گناهی اش شاهدی را به دادگاه بیاورد و شاهد، زنی است به نام مریم شکوهی که حاضر نمی شود به دادگاه بیاید ولی مشرقی سعی می کند به زن نزدیک شود…
فیلم دو داستان موازی را پیش برده و با هم تلفیق میکند. ابتدا مردی ایرانی به نام عباس خاکپور (با بازی اکبر عبدی) بر صحنه میآید که برای گرفتن ویزای ایالات متحده به ترکیه رفتهاست اما موفق به اخذ ویزا نمیشود. از سوی دیگر زنی (با بازی آزیتا حاجیان) است که در ترکیه زندگی میکند و در هتل محل اقامتش کار میکند و نمیتواند به ایران بازگردد. عباس تصمیم میگیرد با پوشیدن لباس مبدل و به بهانه ازدواج با یک مرد آمریکایی ویزای آمریکا را بگیرد، اما رفته رفته با دیدن دنیا(آزیتا حاجیان)دلبسته او میشود و...
یک تیم فوتبال متعلق به اهالی شهر رامیان که در دسته سوم کشور فعالیت میکردهاست به دسته دوم صعود میکند، سعید با بازی جواد عزتی در نقش اصلی در این راه در آخرین لحظات بازی آخر دچار مصدومیت تاندون پا میشود و سلامتی اش به خطر میافتد و …
این فیلم داستان آن روایتگر زندگی زنی به نام مهری است که ناخواسته درگیر ماجرایی مجهول میشود و در پی حل آن است.
داستان زنی معتاد (سارا بهرامی) است که همسرش (امین حیایی) او را رها کرده و مجدداً ازدواج کردهاست. زن معتاد (مهسا) که به او دروغ گفته شدهاست که فرزندش (باران/گلی) مرده، متوجه میشود کودکش زنده است. پیگیریهای زن برای پسگیری فرزندش مشکلاتی را برای پدر دختر و زن جدید (مهناز افشار) به وجود میآورد.
هیچ وقت گول اسم و ظاهر آدمها رو نخورید؛ لشکر هیتلر با اون عظمت، اسمش نازی بود...
لیـلا (لیـلا حاتمی) و رضا (علی مصفا) در یک مراسم شلهزرد پزان همدیگر را میبینند و چندی بعد با هم ازدواج میکنند. آن دو، بعد از مدتی زندگی متوجه میشوند که لیـلا نمیتواند فرزندی به دنیا بیاورد. آن ها درمان های متعدد و آزمایش های گوناگونی را دنبال می کنند اما همه بدون نتیجه می ماند. در این میان هرچند برای رضا بچه دار نشدن لیلا اهمیتی ندارد، اما مادرش با وجود این احساس رضایت و خوشبختی رضا از زندگی بدون فرزند، لیلا را تحت فشارهای شدید قرار می دهد.
برفا و نادر خیلی اتفاقی با هم آشنا میشوند و عاشق هم میشوند ولی با گذشت زمان و اتفاقاتی غیر مترقبه، زندگی و رابطه آنها به نقاط بحرانی میرسد...