بیلی کاسپر خردسال با مادر و نابرادری اش جاد در یک صنعتی شمال انگلستان زندگی می کند. او یک روز آشیانه ی قوشی را می یابد و یکی از ج وجه هایش را بر می دارد و از آن نگه داری می کند
لوئیز، یک بروکلینی بی هدف، 28 ساله، به تازگی مجرد، به نوعی یک نوازنده، افسرده بدون اعتراف به آن، در حالت مستی در حالی که یک کار احمقانه انجام می دهد به زمین می افتد و لگنش می شکند. این باعث می شود او در یک بخش فیزیوتراپی پر از افراد دو برابر سن او باشد. او در آنجا با آنتونینا آشنا می شود - یک زن مسن لهستانی بداخلاق که انگلیسی بلد نیست. لوئیز برای مراقبت از او شغلی پیدا می کند. هیچ یک از زنان این ترتیب را دوست ندارند، اما زمان آن رسیده که با حقیقت در مورد پیری روبرو شوید. همه ما باید زمانی بزرگ شویم.
یک جفت موش برای سوار شدن به کشتی نوح تلاش می کنند: وینی، شاعر کاریزماتیک با ترس وحشتناک صحنه، و تیتو، یک گیتاریست با استعداد و جذاب. وقتی باران می آید، از هر گونه فقط یک نر و یک ماده مجاز به سوار شدن به کشتی نوح هستند. وینی و تیتو با کمک یک سوسک مبتکر و خوش شانسی سرنوشت، مخفیانه به کشتی می روند و با هم از رویارویی بین گوشتخواران کشتی جلوگیری می کنند. و گیاهخواران در تمام این مدت، حیوانات مجموعه ای از آهنگ های کلاسیک را با الهام از شاعر مشهور جهان، وینیسیوس د موراس اجرا می کنند. آیا این راهروهای با استعداد می توانند از موسیقی برای شکستن تنش استفاده کنند و به این موجودات کمک کنند که در 40 روز و 40 شب با هم زنده بمانند؟
آویناش ورما را دنبال می کند و در حال تحقیق در مورد قتل دستیار وزیر در یک تیراندازی جمعی است. همانطور که تیم او عمیق تر به پرونده می پردازد، توطئه تاریک تری فاش می شود.
زنی مرموز در حال فرار، و تعمیرکار ماهری که برای آوردن او تعیین شده است.
در شهر متفاوت شهر زشت ها، عجیب و غریب جشن گرفته می شود، عجیب بودن خاص است و زیبایی بیش از آنچه در چشم دیده می شود در آغوش گرفته می شود. موکسی و دوستان زشت پس از سفر به آن سوی کوه، کمال را کشف میکنند - شهری که عروسکهای معمولیتر قبل از ورود به دنیای واقعی آموزش میبینند تا عشق یک کودک را پیدا کنند.
پادشاهی بالونها، اژدهایان پلیس مضطرب و جادوگران شاد دقیقاً همان چیزی است که تری داستانهای پری مادربزرگش را به یاد میآورد. به جز اینکه واقعی هستند و قطعا آنقدرها "شاد" نیست.
زمانی که توکیو مورد حمله کایجو قرار گرفته، اولترامن متوجه می شود که بزرگترین چالش او مبارزه با هیولاهای غول پیکر نیست، بلکه بزرگ کردن هیولا است.
داستان فیلم درباره دو سرباز شجاع با شخصیتهای متضاد و روشهای متفاوت است که باید بر اختلافات خود غلبه کرده و با هم متحد شوند تا کشورشان را از نابودی نجات دهند، اما ...
پس از نابودی کشتی آنها، ویلی از والدینش جدا می شود. او در سیاره ای وحشی و ناشناخته فرود می آید و با کمک باک، یک ربات بقا، باید تا رسیدن یک ماموریت نجات نگه دارد.