ایرنا گوت 19 ساله در خانه یک افسر نازی بسیار مورد احترام در لهستان وقتی متوجه می شود که محله یهودی نشین در شرف نابودی است، به خانه دار ارتقا می یابد. او که مصمم به کمک به دوازده کارگر یهودی است، تصمیم می گیرد آنها را در امن ترین جایی که فکرش را می کند - زیرزمین خانه سرگرد آلمانی - پناه دهد. در طول هشت ماه آینده، ایرنا از شوخ طبعی، شوخ طبعی و شجاعت بسیار خود استفاده می کند تا دوستان خود را تا جایی که ممکن است پنهان کند.
اقامت تفریحی آخر هفته کبیر و خانوادهاش زمانی که یک غریبه دوستانه اما مرموز را به خانهشان راه میدهند، تبدیل به یک کابوس میشود. با تیک تاک ساعت، خانواده مجبور خواهند شد در این مهیج فراطبیعی گیرا و بینظیر که به عناصر شوم جادوی سیاه هندی میپردازد، با بدترین ترسهای خود مقابله کنند.
در حومه بنگلور، کوندانا، یک ASI آتشین در یک پاسگاه خیالی بنگلور قرار دارد که با یک گانگستر محلی درگیر می شود. در همین حال، زندگی عاشقانه او با ساهانا با موانعی روبرو است. ACP Lakshmi یک جنایتکار بدنام را شکار می کند، در حالی که راجو برای نجات پسر بیمار خود تلاش می کند. از آنجایی که این زندگی ها در هم تنیده می شوند، یک مورد منحصر به فرد در کوندانا به نقطه کانونی تبدیل می شود و همه آنها را در داستانی از رمز و راز و پیوند به هم پیوند می دهد.
عشق در بین درگیریهای داخلی و خارجی در یک کالج مهندسی شکوفا میشود ولی خیلی زود وسعت آن بالا میگیرد و به یک جنگ منجر میشود...
یک پلیس صادق تلاش می کند تا مغز پشت سر یک سری سرقت ها و قتل ها را ردیابی کند، اما وقتی خانواده اش در بازی جنایتکاران دست به دست می شوند، همه چیز شخصی می شود.
دارتانیان مجبور میشود برای نجات کنستانس که در مقابل چشمانش ربوده شده بود، با میلادی متحد شود. اما با اعلام جنگ و پیوستن آتوس، پورتوس و آرامیس به جبهه، رازی از گذشته اتحادهای قدیمی را از بین میبر ...
در آینده ای نزدیک، گروهی از روزنامه نگاران جنگ تلاش می کنند تا در حالی که حقیقت را گزارش می کنند، زنده بمانند، زیرا ایالات متحده در آستانه جنگ داخلی قرار دارد.
آزا با پتانسیل خود برای عشق، خوشبختی، دوستی و امید روبرو می شود و در حالی که در رگبار بی پایانی از افکار تهاجمی و وسواسی می گذرد.
بدلکار کلت سیورز، تازه از یک تصادف تقریباً پایاندهنده حرفهای، باید یک ستاره سینمای گمشده را ردیابی کند، یک توطئه را حل کند و سعی کند عشق زندگی او را در حالی که هنوز کار روزانهاش را انجام میدهد، به دست آورد.
در ایران پدر و مادرها به بچه هاشون اجازه هر کاری را نمی دهند، ولی همیشه نوه داستانش فرق داره!