«شبی که ماه کامل شد» روایت دختر جوانی از مناطق جنوب شهر تهران است که درگیر عشق جوانی شهرستانی میشود و این در حالیست که دختر به دلایلی مجبور به مهاجرت از ایران است. در این مسیر، برادرش با او همراه میشود اما در میانه راه، اتفاقاتی برای آنها رقم میخورد…
عملیات مینسمیت در سال 1943 به وقوع می پیوندد؛ زمانیکه متحدین تصمیم می گیرند تا حمله ای همه جانبه را به محدوده اشغال شده توسط رژیم نازی آغاز کنند. اما آنها با چالشی غیرممکن مواجه می شوند؛ حفاظت از نیروی های گسترده اشغال در برابر قدرت تخریب سلاح های آلمانی و جلوگیری از قتل عامی احتمالی.
جولیان نوبل (برازنان)، قاتل مزدور، رفته رفته نگرانی ها و فشارهای حرفه اش را بر جسم و روحش احساس می کند و به این نتیجه می رسد که مشکل او بی رفیقی است. کمی بعد «جولیان» با «دنی رایت» (کینیر) آشنا و دوست می شود اما وقتی «دنی» از نوع کسب و کار «جولیان» باخبر می شود هاج و واج می ماند…
لری دیلی مرد بیکاری است که نگهبان شب یک موزه شدهاست؛ اما اشیا و مجسمههای موزه در طول شب به وسیلهٔ لوحی که در آن قدرتی جادویی نهفته است بیدار میشوند و تمام مجسمههای مومی به جنبوجوش میافتند.
ایستاده (با بازی جواد عزتی) به کمک احد فاتحهای (با بازی امیر جعفری) میآید، تا با گرفتن مراسمی او را برای رفتن به سفر مکه همراهی کند، اما در واقع میخواهند به بهانه سفر زیارتی به تایلند بروند تا مشکل احد را حل کند و در آنجا مشکلاتی برایشان به وجود میآید…
این فیلم شامل سه فاز از زندگی غلامرضا تختی در مقطع کودکی، نوجوانی، بزرگسالی و مبازرات مسابقات کشتی و فوت وی میپردازد.
بزودی
بهداد می میرد. او را در سردخانه می گذارند. همه چیز برای او و اطرافیانش تمام می شود. زمانی بعد او سر حال و سر زنده در خیابان های تهران به دنبال خون می گردد، خونی برای عقرب …
بزودی
خونوادهها از دست هم عصبانی میشن… بعد که همهچی درست شد، یادشون میره از چی دلخور بودن… ما هنوز خونوادهایم؟
بزودی
جدیدترین سریال شبکه خانگی، که قرار است از شبکه نمایش خانگی پخش شود آهوی من مارال نام دارد. البته این مجموعه از سریال های خانگی 1401 حواشی زیادی دارد. کارگردان این سریال ادعا کرده که جیران از روی ایده او برداشته شده است. پس از سریال قبله عالم و جیران، آهوی من مارال سومین روایت از یک تاریخ محسوب میشود. هنوز زمان پخش ساخته جدید مهرداد غفار زاده مشخص نشده است.
فیلمی است دربارهٔ عشق، جادو و خرافه پرستی و روایتگر داستان مردی به نام آراز است که در جوانی عاشق دختری مسیحی به نام مارال بوده، ولی مارال با مرد دیگری ازدواج میکند. در روستای آنها خرافات زیادی پیرامون جادو و جمبل و نفرین… وجود دارد و مادر آراز نیز در این زمینهها مهارت دارد. او کمکم متوجه میشود که نرسیدنش به مارال به واسطه دعایی بوده که مادرش در یک پوست نوشته و تصمیم میگیرد این دعا و دیگر طلسمهای وارد شده به زندگی اش را نابود کند. در این راه هر چه بیشتر به مارال نزدیک میشود، حال مادرش بدتر میشود و یک دو راهی سخت برای او به وجود میآید.