مخترعی یک ماشین مسابقه را تعمیر میکند و به آن ویژگی ها و قدرت های جادویی می بخشد. سپس به صاحبان ماشین کمک میکند تا شورش موفقی را علیه ملکه ی سرزمینی که از بچه ها نفرت دارد به راه بیندازند و…
در سال 2016، یکی از مجریان شبکه فاکس نیوز به نام گرچن کارلسون (نیکول کیدمن) که از کارها و پیشنهادهای بیشرمانه مدیرعامل شبکه راجر ایلز (جان لیسگو) خسته شدهاست، قبل از به پایان رسیدن مهلت قرارداد خود با وکلای خود در خصوص شکایت از مدیرعامل صحبت میکند و زمینه ای برای شکایت از وی فراهم میآورد.
مردی به نام ری گریسون که به نوعی یک سرباز کشته شده محسوب میشود، طی برنامهای دوباره وارد دنیای ابرقدرتها میشود و به جنگیدن ادامه میدهد.
مزرعه «مک کندل» توسط گروهی از جنایتکاران خطرناک که به وسیله «جان فین» رهبری میشوند مورد حمله قرار میگیرد. آنها «جیکوب» کوچک را ربوده و درخواست یک میلیون دلار پول برای آزادیاش میکنند. تنها یک مرد به اندازه کافی باهوش و قدرتمند است که بتواند او را نجات دهد و …
دنیل، پانزده سال پس از به قتل رسیدن خواهرش، متوجه میشود که علاقه شدیدی به یکی از دانش آموزان سال آخری دبیرستان یعنی کیسی پیدا کرده است و…
دختر نوجوان یک متعصب مذهبی تلاش می کند تا از زندگی خانوادگی پیچیده خود فرار کند که سه غریبه در نزدیکی خانه مزرعه دورافتاده آنها از هم می پاشند و پیمان خودکشی خانوادگی هذیانی پدرش را قطع می کنند.
شاهزادهای یهودی به نام جودا بنهور، ناجوانمردانه به جرم سوءقصد به جان فرستاده سزار، توسط دوست رومیاش دستگیر و به بردگی و بندگی فرستاده میشود و دیگر اعضای خانوادهاش هم به سیاهچال فرستاده میشوند. او پس از عبور از ماجراهای بسیار به وطن خویش بازمیگردد تا انتقام گیرد و خواهر و مادرش را رهایی بخشد.
یک صبح تابستانی، کودک «خانواده ی کات ول» آماده ی گذراندن یک روز دلپذیر است، اما سه دزد به نام های “ادی، “نوربی” و “ویکو“، خود را به جای عکاسان جا می زنند و هنگامی که با بچه تنها می مانند او را می ربایند، به آپارتمانی می برند و برای آزادی اش تقاضای پول میکنند…
داستان مردی در قرن 18 که در یک خانواده روستایی ساده به دنیا آمدهاست و با مادرش زندگی میکند، عاشق دختر عموی خود میشود، موفق به ازدواج با او نمیشود. به جنگ میرود و پس از آن اتفاقات زیادی در زندگی او پیش میآید، با یک کنتس بیوه برای ثروت او ازدواج میکند و به این وسیله راه ترقی او باز میشود.
در روزهای انقلاب مکزیک, ال چونچو با تحمل تلفاتی سنگین موفق می شود به یک قطار حامل مهمات حمله کند. یکی از مسافران امریکایی قطار پس از اثبات وفاداری اش, اجازه پیدا می کند که به گروه آنان بپیوندد.