توضیحات
ویجی در دهکده ای زندگی می کند که مردم آب کافی برای نوشیدن ندارند ، ویجی تصمیم می گیرد به بمبئی برود و چاه های لوله ای خریداری کند که با رسیدن به بمبئی آب را به روستای خود می آورد پول ویجی دزدیده می شود و یک شب که به کمکش می آید درمانده می شود عماری که بزودی مورد ضرب و شتم آنها قرار گرفت ، دوست می شوند و ویجی زندگی خود را با عمار آغاز می کند ، اما چه اتفاقی می افتد که ویجی می فهمد که عمار همان شخصی است که پولش را سرقت کرده است
دیدگاه های کاربران