توضیحات
یک پسر جوان پس از کشته شدن پدر و مادرش در تصادف رانندگی در شیکاگو، برای زندگی با مادربزرگش به دموپولیس، آلاباما میرود. به تدریج مادربزرگ پسر را تشویق میکند، مادربزرگ یک موش حیوان خانگی را برای او میخرد و نام او را دیزی میگذارد. یک روز پسر به فروشگاه میرود تا یک جعبه میخ بخرد تا دیزی را آموزش دهد و برای او نیز خانه بسازد. جادوگری به پسر نزدیک میشود که سعی دارد او را با مار و کارامل فریب دهد، اما مادربزرگ او را صدا میکند و جادوگر ناپدید میشود و...
دیدگاه های کاربران