
روزی روزگاری، روباه و خرگوش متوجه میشوند که جغد ناپدید شده است. آنها به همراه دوستانشان جنگل را برای پیدا کردنش جستوجو میکنند، اما بهجای آن با دریاچهای بزرگ روبهرو میشوند که قبلاً آنجا وجود نداشت. آیا ظاهر شدن ناگهانی این دریاچه ارتباطی با ناپدید شدن جغد دارد؟
در آستانهٔ سیزده سالگی، بتی فِلاد ــ که یک موسیقیدان نوپا و موجودی جادویی است ــ تنها آرزویش این است که شبیه بقیه اعضای شگفتانگیز اما بسیار متفاوت خانوادهاش باشد. اما چرا مادر جادوییاش با این موضوع مخالفت میکند؟ در حالی که بتی با این مسئله دستوپنجه نرم میکند، حقیقت شگفتانگیزی دربارهٔ خانوادهاش میآموزد و کشف میکند که غیرعادی بودن، جادویی بودن و موسیقیایی بودن، همه بخشی از خانوادهٔ فوقالعاده و عجیبی هستند که به آن تعلق دارد. خانوادهای بسیار عجیب و غریب... پس آماده باشید که حسابی غافلگیر و شگفتزده شوید!
شهرزاد، زن جوان مقاوم و امیدوار به آیندهای روشن که در دانشکده پزشکی تحصیل میکند و رویای آیندهای خوب با فرهاد عزیزش را در سر دارد. با این حال، زندگی آنها زمانی دگرگون میشود که فرهاد به اشتباه به اعدام محکوم میشود. در تلاشی ناامیدانه برای نجات او...
باب و دوستانش با همکاری یکدیگر و تلاش برای به پایان رساندن کارها در دنیای انیمیشن سهبعدی (CGI)، لحظات بسیار شادی را تجربه میکنند.
قسمت هشتم منتشر شد.
این داستان درباره خانوادهای است که برای کسب سود مالی بالا تصمیم به واردات قهوه میگیرند و در این کار چنان موفق میشوند که شخصیت اصلی به عنوان «پدر قهوه» شهرت پیدا میکند.
قسمت سوم منتشر شد.
من 1000 نفر را گرد هم آوردم تا برای جایزهای 5 میلیون دلاری، بزرگترین جایزه نقدی در تاریخ تلویزیون، به رقابت بپردازند! همچنین یک جزیره خصوصی، لامبورگینیهای لوکس، و میلیونها دلار دیگر در قالب جوایز نقدی در طول مسابقه اهدا خواهیم کرد! حتماً تماشا کنید تا شاهد بزرگترین نمایش تاریخ باشید!
یک پسر دوازده ساله، سیواناندان، مادرش، خواهرش و دوستش را روایت میکند که در زندگی چالشهای مختلفی را پشت سر میگذارند، جایی که یک درخت موز، به نمادی از امید، استقامت و پیوندهای خانوادگی تبدیل میشود
مرد جوانی پس از نقل مکان به خانه خواهرش و خانواده همسر او، برای یافتن جایگاه خود تلاش میکند.
باب اسفنجی در جستجوی دستور پخت به سرقت رفته ای وارد ماجرایی میشود که او را به دنیای انسانها میآورد، جایی که با یک دزد دریایی درگیر میشود و…
فرد نوازنده خیابانی و گربهاش، تبی مکتت، با موسیقی خود مردم لندن را سرگرم و شاد میکنند. اما یک روز، فرد دچار حادثه میشود و با آمبولانس به بیمارستان منتقل میشود، در حالی که تبی تنها و سرگردان در خیابانهای شلوغ لندن رها میشود. حالا تبی باید راهی برای ادامه زندگی پیدا کند، در حالی که همچنان به دنبال راهی برای بازگشت به نزد دوست و همراه قدیمیاش است.