توضیحات
رسول، کارمند بانک، با زنی به نام بتول و پسرش تصادف می کند و وقتی آنها را به بیمارستان می رساند متوجه می شود که زن دچار فراموشی شده. زهره همسر رسول، به بیمارستان می آید و از زن مراقبت می کند. زهره و بتول با هم صمیمی می شوند و چون بتول کسی را ندارد او را به خانه رسول می برند. زهره پس از مدتی از حضور او معذب می شود و از رسول می خواهد تکلیف او را روشن کند..
دیدگاه های کاربران