شام ایرانی یک مجموعه رئالیتی شوست که مشابه آن با اندکی تفاوت در اغلب کشورها و توسط پلتفرم های بین المللی ساخته و به نمایش در می آید و در همه جای دنیا طرفداران زیادی دارد. در این رئالیتی شو بازیگران و چهره های شناخته شده در حوزه هنر و ورزش و موسیقی و ... در گروه های چهار نفره، دوستانشان را برای شام و دورهمی دوستانه به منزل خود دعوت می کنند. آن ها سعی می کنند در یک شب از میهمانان خود به خوبی پذیرایی کنند و لحظات زیبایی برایشان بسازند. گاهی میزبان سعی می کند ، میهمانانش را با اجرای یک برنامه خاص یا دعوت از میهمان دیگری غافلگیر کند. اما میهمانان در پایان هرشب به میزبان خود بابت شام و پذیرایی امتیاز می دهند. در کنار میهمانان، چند داور بی طرف که اطلاعات نسبی درباره غذاهای ایرانی و پذیرایی و میزبانی دارند هم به هریک از آنها امتیاز می دهند. در پایان چهار شب زیبا، یک نفر به عنوان بهترین میزبان انتخاب می شود.
داستان سه نسل را به صورت همزمان و پیوسته روایت میکند، از دغدغه های امروز جوانان تا آسیب مسائل روز خانوادگی و اجتماعی…
خانوادهای دوستداشتنی، بیپولی، کافیشاپ و ... سرقت از بانک!
پاداش حکمت به همراه دستیارش طوفان به قصد تعمیرات وارد موسسه گلشنِ جاوید می شوند. همزمان خانم گلشن مالک خیریه برای تخلیه موسسه در آنجا حضور پیدا می کند. برو بچه های خیریه با خواهش و اصرار سعی در منصرف کردن گلشن از تصمیمش دارند.این اتفاق پاداش و طوفان را درگیر ماجراهایی غیرقابل پیش بینی می کند.
قسمت دوم فصل پنج منتشر شد.
بعضی از چهرههای معروف ایرانی باید به هر طریقی یکدیگر را بخندانند، اما چالش اصلی این است که نباید بخندند.
ماجرای یک دزد و کودک را در فضای یک خانه را روایت میکند.
دختری به نام سپیده تصمیم دارد با دوست برادرش کیومرث ازدواج کند. او همراه نامزدش کیومرث و بردارش چنگیز برای خرید حلقه ازدواج به یک طلا فروشی میروند. آنها با شوق مشغول انتخاب حلقه هستند که در میان بهت همه، چنگیز اسلحه میکشد و صاحب طلافروشی را وادار میکند محتویات گاوصندوق و همه طلاها را داخل ساکی بریزد. با مقاومت طلافروش، چنگیز به او شلیک میکند.
سارا مقدم پس از گم شدن دخترش ارغوان، به دادسرا مراجعه می کند. موبایل ارغوان ردیابی می شود تا آخرین فردی که او را دیده مشخص شود. یافته ها از وقوع اتفاقاتی هولناک پرده بر می دارد.
روایتی از حسن شمشادی خبرنگاری که بیش از چهار سال در سوریه بوده و حالا در خصوص حضور حزب الله لبنان در سوریه به لبنان میرود.
امید با خوشحالی تولدش را همراه با همسر و خانوادهاش در ویلا زیبایی نزدیک به دریای خزر جشن میگیرد. یک تماس تلفنی از همسر سابق امید، جشن را متوقف میکند، چرا که او خبری شوکهکننده میدهد که تهدید میکند زندگی جدیدی که او در تلاش است بسازد را به هم بریزد.