
قسمت هشتم منتشر شد.
داستان از رقابت طولانیمدت روپر کامبل-بلک و تونی بدینگام پیروی میکند که به اوج خود میرسد.
دوقلوها، داک و لیلا، گروهی پنجنفره از اژدهاها را برای حفاظت از دراگونها و انسانها تشکیل داده و رهبری میکنند. آنها در کودکی توسط یک اژدهای مادر از غرق شدن یک کشتی نجات یافته و همراه با پسر او، وینگر، بزرگ شدهاند. اکنون داک و لیلا میخواهند با استفاده از توانایی ویژه خود در صحبت با اژدهاها به مردم شهر و دراگونها کمک کنند، اما…
چند همسایه که در مزرعه ای در یکی از روستاهای جورجیا گرفتار شده اند، باید اختلافات خود را کنار بگذارند تا بتوانند دربرابر تهدیدی مرموز و مرگبار بایستند
این داستان شخصیتهای کلاسیک را به گونهای نوآورانه به تصویر میکشد که آنها قهرمانانی نیمههیولا و نیمهوسیله نقلیه کامیون هستند. این قهرمانان با همکاری یکدیگر از قدرتهای خاص خود استفاده میکنند تا شهر تماموسیله نقلیه موتروینیا را از مزاحمان مانند فانتوم فریز و ون نامرئی محافظت کنند.
براساس داستانی واقعی روایت شده و در مورد گروهی از مردان مسلح است که در سال 1981 در اسپانیا، به بانک مرکزی بارسلون حمله کرده و صدها نفر را گروگان میگیرند. در این میان یک خبرنگار با مقامات به رقابت میپردازد تا انگیزه واقعی پشت این سرقت را کشف کند و…
الکس کراس یک کارآگاه قتل برجسته اما دارای نقص است و پر از تناقضهاست. او پدری دلسوز و مردی خانوادهدوست است، اما زمانی که به دنبال قاتلان میگردد، تکبعدی و به حد وسواس میرسد. او شدیداً به محبت نیاز دارد، اما قتل همسرش او را در وضعیت روحی پیچیدهای قرار داده است.
قسمت ششم منتشر شد.
وقتی پنج شهروند معمولی جنوب لندن متوجه می شوند که قدرت های خارق العاده ای دارند، تنها به یک مرد بستگی دارد که آنها را گرد هم بیاورد تا زنی را که دوست دارد نجات دهد.
سالها پس از شاهد بودن مرگ قهرمان محترم ماکسیموس به دست عمویش، لوکیوس مجبور میشود وارد کولوسئوم شود پس از اینکه خانهاش توسط امپراتورهای ظالم که اکنون با دست آهنین روم را رهبری میکنند، تسخیر میشود. با خشم در دل و سرنوشت امپراتوری که در خطر است، لوکیوس باید به گذشته خود نگاه کند تا قدرت و افتخار را بیابد و شکوه روم را به مردمش بازگرداند.
ملودی بروکس دانشآموز کلاس ششم است که به دلیل فلج مغزی، از صدا کردن مستقیم عاجز بوده و از ویلچر استفاده میکند. او با کمک فناوریهای کمکی و حمایت بیدریغ دوستانش، ثابت میکند که چیزی که برای گفتن دارد مهمتر از نحوه بیان آن است.
هدر پس از سالها کارلا را ملاقات میکند و پیشنهادی کاملاً غیرمنتظره به او میدهد که میتواند زندگی هر دوی آنها را برای همیشه تغییر دهد.