دو افسر جوان پلیس، در حالی که در آنتورپ تحت اشغال نازیها در طول جنگ جهانی دوم به فعالیت میپردازند، میان همکاری با دشمن و مقاومت در برابر آن دچار تردید و کشمکش میشوند.
سال 1359، ستاد نیروی هوایی عراق که از اول جنگ با برتری هوایی ایران روبرو شدهاست و قریبالوقوع بودن شکست حصر آبادان را پیشبینی میکند، جهت حفاظت هواپیماهای استراتژیک خود تصمیم میگیرد آنها را به سه پایگاه بسیار دورافتاده، در نزدیکی مرز اردن، منتقل کند. در اسفند همین سال ستاد نیروی هوایی ایران در جلسات فوقالعادهای طرح بمباران این سه پایگاه را که به نام پایگاههای اچ3 مشخص شدهاند، مطرح میکند. طرح در ابتدا ناممکن و غیرعملی مینماید، اما در نهایت نقشهای متهورانه و بینظیر پیشنهاد میشود و در پی آن در سحرگاه 15 فروردین 1360 هشت فروند جنگندهی بمبافکن ایرانی جهت حمله به اچ3 به پرواز در میآیند.
در عصر حجر قدیم، یک گروه متفاوت از انسان های اولیه در جستجوی سرزمینی جدید گرد هم می آیند. اما وقتی به یک موجود بدخواه و عرفانی مشکوک می شوند که آنها را شکار می کند، طایفه مجبور می شوند با خطری روبرو شوند که هرگز تصور نمی کردند.
در حالی که جهان در آستانه نابودی قرار دارد، دیتریش بونهوفر به توطئهای مرگبار برای ترور هیتلر میپیوندد، و ایمان و سرنوشت خود را به خطر میاندازد تا جان میلیونها یهودی را از نسلکشی نجات دهد.
قسمت هفتم فصل دوم منتشر شد.
فاتح اورشلیم جلال الدین، سلطان خوارزمشاهیان با وجود مشکلات فراوانی که در دربارش وجود دارد تلاش می کند تا جلوی چنگیزخان و حمله مغول ها ایستادگی کند و....
در طول جنگ جهانی دوم، گردانی متفاوت پا به میدان گذاشت. تنها گردان تماماً زنانه و سیاهپوست ارتش آمریکا با مأموریتی روبهرو شد که همه آن را غیرممکن میدانستند: سه سال نامههای نرسیده به سربازان، 17 میلیون قطعه امید، عشق و انتظار، باید در شش ماه مرتب شوند. این زنان، با شجاعت و ارادهای بینظیر، ثابت کردند که هیچ غیرممکنی در برابر اراده انسانی دوام نمیآورد.
یک داستان قهرمانانه واقعی از سرهنگ موکوند وارداراجان، افسر ارتش هند که در حین یک مأموریت ضدتروریستی در منطقه شوپیان کشمیر شجاعت فوقالعادهای از خود نشان داد. فیلم شجاعت او در دفاع از میهنش و وفاداری همسرش، ایندهو ربکا ورگس، را به تصویر میکشد.
فیلم آسمان غرب، با نگاهی متفاوت، رشادت، غیرت و میهندوستی خلبان شهید علیاکبر شیرودی و دیگر همرزمانش را در روزهای آغازین جنگ به تصویر میکشد.
قسمت بیستم منتشر شد.
آمرلی داستان عاشقانه یک خبرنگار عراقی برای یافتن راز زندگیاش در یک موقعیت جنگی است…
در جنگ جهانی دوم لندن، جورج نه ساله توسط مادرش، ریتا، برای فرار از بمباران ها به حومه شهر منتقل می شود. جورج که سرکش و مصمم به بازگشت به خانواده اش است، سفری حماسی و خطرناک را آغاز می کند که ریتا به دنبال او می گردد.