
در جامعهای که از پیامدهای جنگی تمامعیار بین قهرمانان و شرورها ویران شده، ناگهان یک دژ عظیم و اسرارآمیز ظاهر میشود و شهرها و مردم را یکی پس از دیگری در بر میگیرد. سپس، مردی که یادآور «نماد صلح»، آل مایت، است در برابر ایزوکو و دوستانش ظاهر میشود...
انسانها در نبردهایی بیامان برای دفاع از سرزمین خود در برابر قبایل نیمهانسان مهاجم میجنگند. در حالی که جهانش در آتش جنگی سهمگین میسوزد، کای، پسری روستایی از لاگ، به نبرد میپیوندد تا از آنچه برایش عزیز است دفاع کند. اما پس از آنکه یاران کای یکییکی از پا درمیآیند و او...
در آخرین روز از نخستین مأموریت سرنشیندار به مریخ، یکی از اعضای پایگاه «تانتالوس» باور دارد که کشفی خارقالعاده انجام داده است: شواهد فسیلشدهای از حیات باکتریایی. او که نمیخواهد افتخار این کشف نصیب گروه پشتیبانی شود، برخلاف دستورات عمل کرده و برای جمعآوری نمونههای بیشتر، بدون مجوز به مأموریتی انفرادی میرود. اما حفاریای که قرار بود معمولی باشد، به فاجعه میانجامد؛ زمین سست فرو میریزد و او به شکافی عمیق سقوط میکند. همکارانش که از این حادثه ویران شدهاند، تلاش میکنند پیکرش را بازیابی کنند. اما وقتی یکی دیگر نیز ناپدید میشود، آنها کمکم به این نتیجه میرسند که شکل حیاتی که کشف کردهاند، ممکن است خطرناکتر از آن باشد که تصور میکردند.
یک خواهر و برادر در خواب زمستانی فرو رفتهاند. اما تنها خواهر از خواب بیدار میشود. خواب زمستانی انسانها، مرز میان انسان و حیوان را محو میکند.
دو خدمه در یک فضاپیمای متروکه از خواب بیدار میشوند، بیآنکه بدانند چه کسانی هستند، چقدر خواب بودهاند یا مأموریتشان چه بوده است. اما خیلی زود درمییابند که تنها نیستند — و واقعیت موقعیتی که در آن قرار دارند، بسیار وحشتناکتر از چیزیست که تصورش را میکردند.
گروهی از تفنگداران کهنهکار محمولهای از سلاحهای نظامی را میدزدند، اما بهطور ناخواسته رباتی متعلق به دوران جنگ سرد را فعال میکنند؛ رباتی که آنها را شکار میکند و مصمم است مأموریتش را به پایان برساند. هیچچیز نمیتواند این ماشین مرگبار را متوقف کند.
پس از گرفتار شدن در تلهای مرگبار، هفت فرد راندهشده و ناامید مجبور میشوند مأموریتی خطرناک را آغاز کنند که آنها را وادار میکند با تاریکترین بخشهای گذشته خود روبهرو شوند.
جیمی و اورلی که از خبر بارداری غیرمنتظره شوکه شدهاند، ناخواسته باعث آغاز تهاجم بیگانگان در شهر کوچکشان میشوند و در مسیر نجات یکدیگر، شهرشان و در نهایت کل کهکشان، یاد میگیرند چگونه با هم همکاری کنند.
قهرمان نامحتمل، میکی بارنز، خود را در موقعیتی خارقالعاده مییابد؛ جایی که باید برای کارفرمایی کار کند که از او نهایت تعهد به شغلش را میخواهد… یعنی مردن، برای کسب درآمد.
یک گرگ و یک شیر کوهی با یکدیگر متحد میشوند زمانیکه برخورد یک شهابسنگ باعث پخش ویروسی میشود که حیوانات باغوحش را به زامبی تبدیل میکند. آنها با دیگر بازماندگان همپیمان میشوند تا باغوحش را نجات دهند و رهبر جهشیافته و دیوانهای را که قصد دارد ویروس را گسترش دهد، متوقف کنند.