پس از ربوده شدن بابا نوئل (با اسم رمز: رد وان)، رئیس امنیت قطب شمال مجبور میشود با بدنامترین جایزهبگیر جهان در مأموریتی پر از هیجان و ماجراجویی در سراسر دنیا همکاری کند تا کریسمس را نجات دهد.
183 سال پیش از وقایع روایتشده در سهگانه اصلی، حملهای ناگهانی توسط ولف، رهبر قوم دانلندینگ ها حیلهگر و بیرحم که به دنبال انتقام مرگ پدرش است، هلم همرهند و مردمش را مجبور میکند تا آخرین مقاومت جسورانه خود را در دژ باستانی هورنبورگ به نمایش بگذارند. در حالی که اوضاع روز به روز ناامید کننده تر میشود، هرا، دختر هلم، باید اراده خود را برای رهبری مقاومت در برابر دشمنی مرگبار که قصد نابودی کامل آنها را دارد، احضار کند
پسری جوان که خانواده غمزدهاش کریسمس را فراموش کردهاند، با دختری پرانرژی و سرشار از روحیه تعطیلات پیوندی غیرمنتظره و التیامبخش برقرار میکند.
در فضای رازآلود حرمسرای ادو، دو تازهوارد گرفتار بازیهای سیاسی، دشمنیها و حضور شبحی انتقامجو میشوند که تنها فروشندهای سیار از دنیای داروها توان نابودیاش را دارد.
این کریسمسی فراموشنشدنی برای مردم ولینگتون کنار دریاست، زمانی که بدترین طوفان برفی تاریخ برنامههای همه، حتی بابانوئل را تغییر میدهد.
قسمت هشتم منتشر شد.
داستان تحول و به قدرت رسیدن آزوالد کابلپات، ملقب به پنگوئن (با بازی کالین فارل) را از یک فرد عادی و بد شکل به یک گانگستر مشهور در شهر گاتهام به تصویر کشیده است و…
شیائوبای پس از 500 سال بالاخره شو شیان، تجسد دوبارهی اکسوان را پیدا کرد و آنها در پل شکسته با هم ملاقات کردند. شیائوبای و خواهرش در کوچهها پنهان شدند و همراه او و شوهر خواهرش، لی گونگفو، زندگی پرجنبوجوشی را در دنیای انسانها آغاز کردند.
لارا کرافت پس از جدایی از دوستانش، در پی ماجراجوییهای خطرناکتر به تنهایی سفر میکند. اما در این میان زمانی که یک شی خطرناک و قدرتمند چینی توسط فردی مرموز از عمارت کرافت به سرقت میرود، لارا مجبور میشود به خانه بازگردد. حال
قسمت سوم منتشر شد.
ده هزار انسان در زمین باقیمانده و مجبور شدهاند که به علت هوای سمی کره زمین، در سیلوهای غولپیکر زیرزمینی که عمقی به میزان صدها طبقه دارند، زندگی کنند. در این مکانها مردم در جامعهای زندگی میکنند که پر از آئیننامههای نوشته شده برای محافظت از آنها میباشد اما هیچکس نمیداند که چرا و چه زمانی این سیلوها ساخته شدهاند.
قسمت ششم منتشر شد.
سال ها پس از آنکه بدلکاری به نام بانی یک خانم بازیگر نه چندان موفق به نام هانی را استخدام می کند، گذشته خطرناک آن ها گریبانشان را می گیرد و آن دو را مجبور می کند برای محافظت از دخترشان دوباره با یکدیگر همراه شوند