لورل و هاردی به تازگی یک مغازه تعمیرات الکتریکی راه اندازی کرده اند، اما با زن و مردی که در مجاورت آنها صاحب فروشگاهی می باشند به مشکل بر می خورند…
سیرکی که لورل و هاردی در آن کار میکنند ورشکست میشود و مالک سیرک به هر یک از کارکنان یکی از حیوانات سیرک را به عنوان دستمزد می هد. از این میان سهم هاردی یک گوریل ماده و سهم لورل جعبهای پر از حشره “ساس” میشود. مشکل اصلی اینجاست که آنها جایی را برای اقامت ندارد و کسی هم به یک گوریل اتاق اجاره نمیدهد…
با آغاز جنگ در آوریل سال 1917، سربازی اجباری ارتش آغاز میشود. در این میان لورل و هاردی نیز به اجبار به جنگ فرستاده میشوند و سادله لوحی آنها در جنگ ماجراهایی طنز و بامزه ای می آفریند. بعد از پایان جنگ آنها باید به دختر کوچولوی دوستشان که اسیر شده کمک کنند و…
لورل و هاردی فقیر و بیکار سرگرم ماهیگیری در بندر هستند که به طور تصادفی روزنامهای میبینند که در آن آگهی ای برای قرائت وصیت نامه ابنزل لرول ثروتمند نوشته شده است. لورل و هاردی به امید دریافت سهمی از ارث راهی خانه ابنزل لورل میشوند بی خبر از اینکه وی به قتل رسیده و ماجرا با آن چیزی که تصور میکنند بسیار تفاوت دارد.
در این فیلم الیور و استنلی نقش دو کودک خرابکار را ایفا میکنند که باعث ماجراهای بامزه ای میشود…
لورل و هاردی در یک کارگاه چوب بری مشغول کار میشوند ولی چیزی نمیگذرد که اشتباهات آنها خرابیهای بزرگی به بار میآورد…
هاردی پس از یک شکست عشقی دچار افسردگی می شود و تصمیم می گیرد برای فراموش کردن این قضیه به همراه لورل به ارتش پیوسته و به عنوان سرباز در یک پایگاه صحرایی مشغول شوند…
لورل و هاردی، نوازندگان دوره گرد در سرمای زمستان، به امید کسب درآمد در کنار خیابان مشغول نواختن اند که سازهایشان را در یک دعوا از دست میدهند. در همین زمان آنها یک کیف پول پیدا میکنند که به آنها شانس خوردن یک غذای گرم را میدهد. ولی شخص دیگری نیز در کمین کیف پول است…
داستانی در سال 1999، زمانی که خبری از تکنولوژی مدرن نبود و نوارهای ویدئویی و فناوری آنالوگ تبدیل به کابوسی وحشتناک شدند.
جاناتان کنت و دامیان وین، دستیار جوان بی میل، وظیفه نجات جهان از عذاب قریب الوقوع را بر دوش دارند. این دو باید با یکدیگر متحد شوند تا پدران خود را نجات دهند و با تبدیل شدن به ابرقهرمانانی که قرار بود باشند، سیاره را نجات دهند.