
شهر مانستروپولیس، وارد دورانی می شود که به تدریج، انرژی مورد نیاز خود را از خنده کودکان تامین کند. در این میان، یکی از فارغ التحصیلان دانشگاه هیولاها به نام تایلر تاسکمون، رویای همکاری با مایک وازوفسکی و جیمز سالیوان را در سر می پروراند و...
داستان واقعی یک خانواده که در آغاز جنگ جهانی دوم از هم جدا شدند و مصمم بودند زنده بمانند و دوباره متحد شوند.
رینا ویرک، یک دختر چهارده ساله، برای پیوستن به دوستان در یک مهمانی رفت و دیگر به خانه برنگشت. هفت دختر و یک پسر نوجوان متهم به قتل وحشیانه بودند.
در طول ده روز و 435 مایل، یک پیوند ناگسستنی بین مایکل لایت، مسابقهدهنده ماجراجویانه حرفهای و یک همدم سگ خیابانی به نام آرتور شکل میگیرد. همانطور که تیم به مرزهای بیرونی خود در استقامت در مسابقه سوق داده می شود، آرتور معنای واقعی پیروزی، وفاداری و دوستی را دوباره تعریف می کند.
یک امدادگر جوان در شیفت شب در نیویورک با یک شریک باتجربه جفت می شود و شهری در بحران را نشان می دهد. با کشف آشفتگی دست اول، او با ابهام اخلاقی مورد آزمایش قرار می گیرد که می تواند تفاوت بین مرگ و زندگی باشد.
یک کارآگاه شیکاگو پس از اینکه جنایات یک قاتل زنجیرهای نوظهور با جنایاتی که پنج سال قبل از آن تحقیق کرده بود مطابقت میدهد، به اسکاتلند سفر میکند، که یکی از آنها صحنه جنایت دوست دختر کشته شدهاش بود.
پس از تسلط بر دنیای بوکس، آدونیس کرید هم در زندگی حرفه ای و هم در زندگی خانوادگی خود پیشرفت کرده است. هنگامی که یک دوست دوران کودکی و اعجوبه سابق بوکس، دیمین اندرسون، پس از گذراندن یک دوره محکومیت طولانی در زندان دوباره ظاهر می شود، او مشتاق است ثابت کند که سزاوار ضربه زدن به رینگ است. رویارویی بین دوستان سابق چیزی بیش از یک دعوا است. برای تسویه حساب، آدونیس باید آینده خود را در خط مقدم مبارزه با دیمین قرار دهد - مبارزی که چیزی برای از دست دادن ندارد.
کتاب اول خانوادهای از قصابان سادیست را دنبال میکند، که در مناطق خلوت زندگی میکنند و هر کسی را که از مسیرشان عبور میکند بهعنوان گوشت مرده میبیند. در «قصابها کتاب دوم: راگهورن»، داستان زمانی ادامه مییابد که یک تصادف، ربودهکنندگان را در دست آدمخوارهای وحشی میگذارد که قصد دارند آنها را برای خوردن گوشت هک کنند.
یک قاتل قراردادی، پس از تشخیص زودهنگام زوال عقل، این فرصت را پیدا می کند تا با نجات جان پسر بالغ خود که از او جدا شده، خود را نجات دهد. اما برای انجام این کار، او باید با پلیسی که به او نزدیک شده و همچنین با تیک تاک ساعت ذهن خود که به سرعت رو به زوال است، مسابقه دهد.
زمانی که ادی اشرافی املاک خانواده را به ارث می برد، متوجه می شود که خانه امپراطوری عظیم علف های هرز است – و صاحبان آن به جایی نمی روند.