مردی ماجراهای زندگی خود را به عنوان یک پسری 10 ساله در سال 1969 در ایالت هیوستون آمریکا روایت می کند. او داستانهایی مملو از نوستالژی را به هم میبافد که حاصل پیوند واقعیت و خیالپردازیهایش هستند.
داستانی ساده در مورد یک پیرمرد 60 ساله دوست داشتنی که به تازگی بازنشسته شده است
داستان یک زندانی خطرناک به نام استیو مکلسون که به دلیل ارتکاب قتل های زنجیره ای در زندانی فوق امنیتی زندانی شده است...
در یک گردهمایی عمومی، در کشوری ناشناخته (بدون نام)، یکی از مخالفان حکومت که در این گردهمایی قصد سخنرانی دارد، مورد حمله قرار می گیرد و کشته می شود. ولی با تحقیقات یک دادستان باهوش، حقایقی آشکار می شود.
جان نَش از دانشگاه فارغالتحصیل شده و به سمت استادی برگزیده میشود. او توانایی خارقالعادهای در کشف رابطه بین اشکال و اعداد به هم ریخته دارد. ازدواج با آلیشیا به زندگی او رنگ و لعابی دیگر میدهد تا اینکه ظاهراً ویلیام پارچر مأمور سیا به سراغش میرود و از او میخواهد با توجه به استعداد بینظیرش در زمینه فعالیتهای رمز شکنی به سیا کمک کند.
فیلم آرتمیس فاول بر اساس رمان آرتمیس فاول نوشته اوئن کالفر نویسنده ایرلندی است؛ که روایت داستان پسر بچه دوازده ساله نابغه ای به اسم آرتمیس فاول است که تلاش میکند با به گروگان گرفتن سروان نیروی ویژه ی پریان و اجنه با دنیای پریان و اجنه ارتباط بر قرار میکند و در تلاش است تا از آنها منافعی (طلا) دریافت کند.
وقتی یک روستایی به دلیل پرونده سازی دروغ پلیس دستگیر می شود ، همسر باردار او برای کمک ، سراغ یک وکیل حقوق بشر می رود تا عدالت را در حق او اجرا کند حالا چون این وکیل علیه سیستم قد علم میکند مشکلاتی برایش ایجاد میشود ولی باعث میشود او بیشتر برای انجام این کار مصمم شود.
شاهزاده باربارا مخفیانه عاشق پرنس ادوارد است پادشاه نمیتواند این واقعیت را که فرزندش باربارا دیگر بزرگ شده است بپذیرد و در نتیجه هنوز هم سعی دارد مراقب او باشد. اما این موضوع باربارا را در جشن تولد 16 سالگیاش ناراحت و عصبانی میکند و هنگامی که ویزل کارمند پست و آب زیرکاه از پادشاه میخواهد که با باربارا ازدواج کند، او از خانه فرار می کند.
در یک دهکده کوهستانی دورافتاده در قرن نوزدهم مقدونیه، دختر جوانی توسط یک روح باستانی ربوده شده و سپس به یک جادوگر تبدیل می شود.
در سال 1898 دَنیل پلِین ویو از حفاران با تجربه نفت، اطلاع پیدا می کند که در دشتی در غرب آمریکا چاهی از نفت در حال بیرون آمدن از زمین است، بنابراین دست پسرخوانده اش را می گیرد و به آنجا می رود .دنیل از کودکی تجربه های بدی با زندگی و انسان ها داشته است و رفته رفته از مردم متنفر است و می خواهد با کسب ثروتی کلان زندگی ای ترتیب دهد تا به دیگران نیازی نداشته باشد. با وجود این طرز فکر، او به پسرخوانده ای که دارد دل می بندد. اما پسرخوانده نیز آدم درستی نیست و دنیل با شخصی روبرو می شود که خود را به دروغ، برادر گمشده ای از او معرفی می کند.