
قسمت چهاردهم منتشر شد.
ماجراهای یک کارگردان سینما است که درگیر پرونده قتلی میشود.
قسمت آخر منتشر شد.
همایون و ارغوان در آستانه ازدواج، قربانی خیانتی هولناک می شوند. همایون پشت دیوارهای زندان برای انتقام از سامان لحظه شماری می کند که مرگ از راه می رسد. آرشام یکتا متولد می شود. دختری به نام صحرا کنارش قرار می گیرد تا مسیر انتقام از خائنان برای آرشام هموار شود.
یک نرفگلهدار، مصنوعی را کشف میکند که دنیای جنگ ستارگان را دگرگون کرده و جای قهرمانان و تبهکاران را عوض میکند. او وارد ماجراجوییای میشود تا نظم را بازگرداند و به عنوان ناجی، کهکشان شکسته را دوباره سر و سامان دهد.
مردی که زنش را از دست داده است پس از یک سال به شهر آستین باز می گردد. او قصد دارد که به زندگی اش سامان ببخشد و با بچه هایش ارتباط بهتری برقرار کند اما چیزی در مورد مرگ زنش او را آزار می دهد و...
پس از آخرین جنایات قاتلی با ماسک روح، چهار بازمانده، سامانتا، تارا کارپنتر و دوقلوها چاد و میندی میکس، همه چیز را در شهر وودزبورو پشت سر گذاشته تا زندگی جدیدی را در شهر نیویورک آغاز کنند اما اوضاع آنطور که آنها تصور میکردند پیش نرفته و…
وزارت ارشاد قصد دارد از نخبگان ایرانی مقیم خارج دعوت کند تا در یک همایش فرهنگی به ایران بیایند و در برنامههای فرهنگی برای ایرانیان سخنرانی یا برنامه اجرا کنند. یکی از این دعوتنامهها قرار است برای یک رهبر ارکستر که شخصیت برجسته و صاحب نامی که در آمریکا زندگی میکند فرستاده شود اما...
قسمت یکم منتشر شد.
قتلهایی در تهران رخ میدهد که در آنها قاتل با مسموم کردن سوژههای خود آنها را به قتل میرساند. قاتل به همین علت به افعی تهران شهرت دارد و تمامی قربانیان او سابقه کودکآزاری دارند. آرمان بیانی، منتقد و مدرس سینماست و قصد دارد دربارهٔ این قتلها فیلم بسازد. در ابتدا با درخواست او مخالفت میشود ولی روزی فرهاد، تهیهکننده سینما، به آرمان میگوید امکان ساخت فیلم مهیا شده. چرا که گویا پلیس میخواهد از ساخت فیلم برای به دام انداختن قاتل استفاده کند. آرمان درگیر ساخت فیلم میشود و در عین حال مشکلات شخصی و خانوادگی فراوانی دارد.
کافه ستاره فیلمی اپیزودیک است که در سه قسمت مختلف داستان زندگی سه زن را در یکی از محلههای قدیمی تهران روایت میکند و بر اساس کوچه مداق[3] اثر نجیب محفوظ نوشته شدهاست. این فیلم یکی از فیلمهای مورد علاقه و محبوب برخی منتقدان از جمله مسعود فراستی منتقد سرشناس و مطرح ایرانی است که این فیلم را ستودهاست.
خانوادهای با مشکل بزرگی رو به رو شدهاند. سامان پسر خانواده مشکلی در چشم و مغزش پیش آمده و حالا پدرش که همیشه درگیر کار است برای درمان او مجبور به انجام….
در سالهای ابتدایی دهه 30 هجری شمسی، گروهی از افراد وطندوست و آزادیخواه قصد دارند طی یک عملیات سرقت از بانک ملی، مبلغ مورد نیاز برای قرضه ملی دکتر محمد مصدق را فراهم کنند. اما همه چیز طبق نقشه آنها پیش نمیرود و...