آزیتا لاچینی
معصومه نیکنام مشهور به آرزو یا آزیتا لاچینی دوبلور، گوینده رادیو، بازیگر سینما و تلویزیون اهل ایران است.
معصومه نیکنام مشهور به آرزو یا آزیتا لاچینی دوبلور، گوینده رادیو، بازیگر سینما و تلویزیون اهل ایران است.
مینا بعد از جدایی از همسرش به دنبال شغل و محل اسکانی میگردد. در این مسیر با کامران مدیر رستورانی که در آن کار میکند آشنا میشود. کامران سرپناهی به او میدهد. مینا تحت تأثیر حمایتها و محبتهای کامران به او دل میبازد، کامران نیز به مینا مشتاق و علاقهمند است. روزها از پس هم میگذرد و عشق مینا به کامران کاسته نمیشود و اوج میگیرد. اما کامران دیگر قصد ادامه ندارد…
سیاوش پس از سرقت و قتل یکی از دوستانش که خواستگار خواهرش هم بوده، در محل جنایت با مهتاج که نظافتچی است، روبرو میشود ولی نمیتواند او را بکشد. او مدام با کابوس ناشی از جنایت دست و پنجه نرم میکند و کمکهای دوستانش جواد و رحیم و دختر صاحبخانه را هم که دل بسته اوست نمیپذیرد. بازپرس ابراهیمی که از دوستان رحیم است به او شک میکند ولی قصد دارد به شکل دوستانه به او نزدیک شود. در این میان تماسی از یک ناشناس که تهدید میکند همه چیز را میداند و ..
خورشید که به تازگی با سمندر ازدواج کرده حوادث عجیبی را در خانه می بیند درها مدام باز و بسته می شوند و وسایل خانه نابهنگام حرکت می کنند و خورشید قیافه یک زن سفید پوش را در دستشویی می بیند و بیهوش می شود، پزشک معالج خورشید شبحی را که او می بیند، زائیده تصوراتش می داند. اما وقتی خورشید قیافه شبح را به تصویر می کشد. معلوم می شود که شبح، معشوق سابق عموی سمندر است. پدر و مادر سمندر صحبت های خورشید را قبول نمی کنند و او را متهم به بدنامی خانواده خود می کنند اما عموی سمندر...
مادر لیلا و بهرام قرار است با گرفتن وام مسکن و خریداری یک خانه بچههایش را از دردسرهای صاحب خانهشان، خورخور، نجات دهد. اما عجوزه که بیرون از شهر زندگی میکند و نمیخواهد آنها روی آرامش به خود ببینند.
طاهر که برخلاف نظر خانواده اش با روجا ازدواج کرده، در شب جشن تولد دختر خردسالش برای او هدیه ای دریافت میکند که بعداً معلوم میشود از طرف مردی ناشناس استمرد ناشناس از آن پس مدام زنگ مي زند تا (به قول خودش) حقيقتي تلخ را به اطلاع او برساند. اين حقيقت درباره خيانت همسر اوست. طاهر كه لكنت زبان دارد و كودكي ناخوشايندي داشته به مرور به همسرش مشكوك مي شود و با او به كشمكش برمي خيزد..