ارژنگ فرخپیکر
ارژنگ فرخپیکر نویسنده، کارگردان و هنرپیشه ایرانی است. دوران کودکی او بعد از تبعید پدر در سال ۱۳۳۲ به اهواز وضع خوبی نداشت. او در سال ۱۳۳۷ یک جعبه آپارات برای خودش درست میکند که زمینهٔ گرایش او به فیلم و سینما میشود. در سال ۱۳۴۵ نخستین فیلم کوتاه خود را در قطع ۸ میلیمتری بنام "۳۲ عددجوانی است" را پس ازحادثهٔ مرگ فروغ فرخزاد میسازد. در سال ۱۳۴۶ به عنوان هنرجوی مرکز آموزش تئاتر اهواز به مدت سه سال زیرنظر دکتر حسینعلی طباطبائی تئاتر را فرا میگیرد. درسال ۱۳۴۹ در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران در رشتهٔ تئاتر پذیرفته میشود و در همان سال گروه "کارگاه تئاتر" را تشکیل داده و دو نمایشنامه بنامهای "مردِ گل به دهان" و "اشباح" از آثار "لوئیجی پیراندللو" ترجمهٔ بهمن محصص را طراحی و کارگردانی میکند. درسال ۱۳۵۰ در فیلم "پیاده ۷" به کارگردانی ابراهیم وحید زاده، فیلم "کلید" به کارگردانی فرامرز صدیقی، تئاتر تلویزیونی "پلههای یک نردبان" نوشتهٔ بهمن فرسی به کارگردانی هوشنگ رحیمی و "گفتگوی دونفره" اثر اوژن یونسکو به کارگردانی محمود هاشمی ایفای نقش میکند. درسال ۱۳۵۱ چهار نمایشنامهٔ "نقص"، "صحنهٔ چهار نفره"و "دخترِ دَمِ بخت" اثر اوژن یونسکو و نمایشنامهٔ "وهم" اثر فدریکو گارسیا لورکا در افتتاح تالار مولوی دانشگاه تهران طراحی و کارگردانی میکند و در اداره برنامههای تئاتر وزارت فرهنگ و هنر در نمایشنامهٔ "کورش پسر ماندان" نوشته کورش سلحشور و به کارگردانی خلیل موحد دیلمقانی ایفای نقش میکند. درسال ۱۳۵۲ در سینمای آزاد تهران دو فیلم کوتاه "بعد از آن شب بارانی" و "خط سوم" را کارگردانی میکند. درهمین سال با گروه تئاتر "پیاده" در نمایشنامهٔ "شهرکوچک ماًاثر ثورنتون وایلدر به کارگردانی داریوش فرهنگ ایفای نقش میکند و نخستین نقد تئاتر خود را بر اجرای نمایشنامهٔ "کی برای آخرین بار مادرم را دیدی" نوشتهٔ کریستوفر همپتون و کارگردانی هوشنگ حسامی در روزنامه آیندگان مینگارد. در همین سال در همکاری با کارگاه نمایش تلویزیون در نمایشنامهٔ "هفت حکایت برصیصای عابد" به کارگردانی شهرو خردمند و ایرج انور ایفای نقش میکند. درسال ۱۳۵۳ با ارائهٔ پایاننامه و طراحی و کارگردانی نمایشنامهٔ "آخرین نوار کراپ" لیسانس کارگردانی خود را از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران دریافت میکند. درسال ۱۳۵۴ در حین انجام خدمت وظیفه عمومی نمایشنامهٔ "بیرون، جلوی در" اثر ولفگانگ بورژوا را در تالار مولوی دانشگاه تهران طراحی و کارگردانی میکند. درسال ۱۳۵۵ پس از پایان خدمت وظیفه عمومی کارشناس تئاتر استان بوشهر میشود. درسال ۱۳۵۶ کارشناش تئاتر دانشگاه جندی شاپور اهواز و سال ۱۳۵۷ کارشناش تئاتر شهر آبادان و سال ۱۳۵۸ کارشناش تئاتر استان خوزستان است که نمایشنامهٔ "آنکه گفت آری آنکه گفت نه" اثر برتولد برشت را طراحی و کارگردانی میکند. درسال ۱۳۵۹ و آغاز جنگِ تحمیلی ایران و عراق در ستاد تدارکات جبهه فعال است که حکم آماده به خدمت و سپس محکوم به بازخرید خدمت میگردد و ناگزیر به زادگاه خود تهران مهاجرت میکند. درسال ۱۳۶۱ فیلمنامهٔ "هنگامِ نور" را برای گروه معارف اسلامی شبکه ۱ سیما مینگارد که در ناهماهنگیهای معمول آن روزها ساخت آن مسکوت میماند. در شهر کرج ساکن میشود و فیلمنامهٔ "شاهزاده ای که خر شد" را براساس اثری از لئونید سالاویف مینگارد. درسال ۱۳۶۲ در اجرای تلویزیونی "دستهای آلوده" اثر ژان پل سارتر به کارگردانی صادق هاتفی ایفای نقش میکند. درسال ۱۳۶۳ پژوهشگر و نویسنده فیلمنامهٔ مستند "اسب ترکمن" برای گروه ورزش شبکه ۱ سیما و در سمت دستیار کارگردان و برنامهریز در ساخت آن به کارگردانی برگرونی پطرس بوغوسیان همکاری میکند. درسال ۱۳۶۵ در سریال تلویزیونی ۱۳ قسمتی "سایه همسایه" نوشته محمود استاد محمد به کارگردانی اسماعیل خلج ایفای نقش میکند. درسال ۱۳۶۶ در بخش فرهنگی جهاد دانشگاهی اشتغال به کار پیدا کرده و در فیلم سینمایی "همهٔ یک ملت" به کارگردانی حسین مختاری و فیلم سینمایی "پرواز پنجم ژوئن" به کارگردانی علیرضا سمیع آذر بازی میکند و همزمان به عضویت شورای نظارت بر نمایش مرکز هنرهای نمایشی درمی آید. درسال ۱۳۶۷ در سریال تلویزیونی "حکایت هاً به کارگردانی حمید لبخندهای و سریال تلویزیونی "این شرح بی نهایت" به کارگردانی اسماعیل خلج بازی میکند و همزمان فیلمنامهٔ سینمایی "خانهٔ متروک" را براساس نمایشنامهٔ "سوء تفاهم"اثر آلبر کامو مینگارد. سال ۱۳۷۰ به عضویت کانون منتقدان تئاتر درآمده و نقد تئاتر و فیلم مینگارد. همزمان چند نمایشنامهٔ رادیویی برای رادیو تهران و نخستین نمایشنامهٔ خود را بنام "آی آدم هاً مینگارد. سال ۱۳۷۳ در واحد سنجش و ارزیابی شورای نظارت بر سازمان صدا و سیما اشتغال به کار میورزد. درسال ۱۳۷۵ به مشهد مهاجرت و فیلمنامهٔ "عشق کور" را براساس داستان "بامداد خمار" نوشته پروین حاج سید جوادی مینگارد. درسال ۱۳۷۶ به تهران بازمیگردد و فیلم مستند "داستان تسبیح" را در شبکه۴ سیما میسازد و در بخش فرهنگی بنیاد سینمایی فارابی اشتغال میورزد. درسال ۱۳۷۹ پس مهاجرت ناگزیر چند ماهه به اهواز به تهران بازگشته و مدتی در مطبوعات نقد تئاتر مینویسد و در نهایت به شهرستان صحنه از توابع استان کرمانشاه مهاجرت و نمایشنامهٔ خیابانی"مردی که آنجا نیست" نوشتهٔ اکرم میر محمدی را طراحی و کارگردانی میکند و همزمان بکار پژوهش و نگارش کتاب "بازیگری و مکاتب تئاتری" میپردازد. درسال ۱۳۸۱ نخستین نمایشنامهٔ خود را در تالار مولوی دانشگاه تهران طراحی و کارگردانی میکند و همزمان ک دبیر صفحهٔ آئینهٔ هنر روزنامه ابرار است در سریال تلویزیونی "با من بمان" به کارگردانی حمیدلبخنده بازی میکند. درسال ۱۳۸۳ در بیست و دومین جشنواره تئاتر فجر نمایشنامهٔ "گالری خیابانی" را نوشته و کارگردانی میکند. ازآن پس به پژوهش و نویسندگی مشغول میشود که فهرست آثار نوشتاری اش چنین است: مجموعه داستانهای کوتاه: آسمان آبی خیال، آوازِ قو، باد، باغ سبز، برجِ سکوت، تابستان سرد، تنهایی تلخ، جادهٔ نمناک، چشم اسفندیار، چنگار، دیروز امروز فردا، روح، رؤیاها، سال اسب، شبانهها، میراث، وسوسهٔ سیب ، داستان بلند روزگارِ رفته و و (هوشی در مکتبهای هنری از دوران باستان تا دوران مدرن نمایشنامهٔ اورژینال: پرواز در قفس، رقص با مانکنها، کریسمس آمریکایی، هیچکسها. نمایشنامهٔ اقتباسی: ابلوموف اثر ایوان گنجارف، بودن یا نبودن اثر اوریانا فارابی، جوان خام و خواب عموجان داستایفسکی، دل سگ بولگاکف، بی مرگی، بینایی و کوری ساراماگو، کیمیاگر کوئیلو و میرا اثر کریستوفر فرانک نمایشنامهٔ اقتباس شده از ادبیات ایران: اهل ولایت گلشیری، حاجی آقا هدایت، داستان یک شهر احمد محمود، ملکوت بهرام صادقی، سه قطره خون هدایت، شّکر تلخ جعفر شعری، نامهها بزرگ علوی، بندیان عشق براساس هفتاد سال سرودههای عاشقانه شاعران ایران وآخربازی براساس سرودههای احمد شاملو فیلمنامه: اشغال، آرامگاه، با شیطان دست نده، بادِ جن، بختک، بیگانه، جادوی سیاه، جادوی سینما، چنگار، حِرز، خوش بختی، دایرهٔ عشق، دلقک شازده، زمین، سراب سرخ، سقوط، شورِ شیرین، صدا دوربین خاطره، قرار، قاب، ققنوس، کلات، گنج روان، ماه منیر و ماهان، مسافر، نفرت، بیداری، ناجی ..