باران کوثری
باران کوثری بازیگر سینما و تئاتر اهل ایران است.
باران کوثری بازیگر سینما و تئاتر اهل ایران است.
در روستایی پیش از انقلاب فردی خانزاده با نام امیر به عنوان قاضی محلی در روستا فعالیت میکند و به خاطر سابقه خوبی که داشته، مردم به او اعتماد کامل دارند و بخش مهمی از کارهای روستا را به امیر سپردهاند. حال پس از سالها یکی از اهالی روستا با نام لی لی که از روستا به خاطر تهمت مردم به فاحشه بودن رفته، به عنوان اشرافزاده به روستا برمیگردد و به مردم وعده میدهد که در صورت کشتن امیر، پول زیادی به آنها خواهد داد…
قسمت هفدهم منتشر شد.
وزارت فرهنگ و هنر در سال 1310 تصمیم به تشکیل کانون بانوان گرفته تا با تشکلهای مشابه رقابت و سپس آن ها را حذف کند. میرزا محمود زنبورکچی کارمند عالیرتبه اداره سجل احوال، دعوت می شود تا در کنار دلبرجان تاجرباشی مسئولیت انتخاب اعضا و سپس فعالیت کانون را بر عهده بگیرد و …
قسمت پانزدهم منتشر شد.
نقش اصلی سریال آفتاب پرست را جواد پورشه با هنرنمایی پژمان جمشیدی ایفا میشود. علت اصلی لقب او این است که پورشه در بین همه ماشینها به قدرت و سرعت معروف است و جواد هم به قدرت و سرعت در دزدی معروف شده که در کار خودش سطح یک حساب میشود. او که در اوایل سریال تازه از زندان آزاد شده است تصمیم دارد دیگر به کار قبلی خودش ادامه ندهد که ناگهان با پیشنهادی مواجه میشود که دست به کارهای بزرگتر از دزدی می زند...
مردی بعد از جدایی چند ساله از خانواده برگشته و می خواهد خانه اش را از زن و پسر و عروس و نوه اش پس بگیرد. پسرش که در زیرزمین خانه زالو پرورش میدهد و می خواهد از این راه ثروتی بهم بزند، سعی می کند زن و مرد را آشتی دهد تا در خانه بمانند اما مادرش می خواهد با مردی دیگر ازدواج کند..
این فیلم داستان دختری به نام سمیرا است که قصد دارد با منصور ازدواج کند، در روز پیش از عروسی مادر منصور سمیرا را برای معاینه نزد دکتر زنان میبرد اما سمیرا که از این موضوع شوکه شدهاست از این کار ممانعت کرده و در خیابان اقدام خودکشی میکند، پس از اطلاع مرگ وی به دو همکلاسیاش آنها به دنبال دلیل مرگ دوست خود میروند اما دلیل خودکشی از طرف پدر سمیرا مخفی میشود.
سکوت خانه باغ قدیمی و سرسبز با ورود مهمانانی در هم میشکند. چهار دختر این خانه همراه همسر و فرزندانشان برای عروسی خواهر کوچکترشان پسندیده به یاری مادر شتافتند. این اقامت برای خواهران و باجناغها شاید دردسر باشد ولی برای بچهها یک آرزوی بزرگ است تا این که…
در این فیلم سه داستان به هم پیوسته با شخصیتهای مختلف را در طی یک روز در تهران روایت میکند.
بغض داستان تلخ مهاجرت است . ماجرای پرتنش عشق و نفرت و داستان دو روایت از دو مقطع زندگی حامد و ژاله در استانبول است . ژاله و حامد دو جوان از نسل سوم مهاجران ایرانی هستند که ناخواسته تن به مهاجرت دادهاند .
عصبانی نیستم! داستان «نوید» با نقشآفرینی نوید محمدزاده دانشجوی ستارهدار و اخراجی است که برای فراهمآوردن حداقل شرایط زندگی در رویارویی با بیاخلاقیهای جامعه، با خود تمرین میکند تا «عصبانی» نباشد و در تلاش است تا دختر موردعلاقهاش «ستاره» با بازی باران کوثری را از دست ندهد.
در دورانی که سایه «اهریمن» بر سرزمینها سیطره یافته، «جمشید کی» با سپاهی متشکل از متحدانش و با تکیه بر فرّ خود در مقابل سپاهیان اهریمن صف آرایی میکند، به خواست «یزدان» جمشید بر اهریمنیان پیروز می شود. جمشید بر تخت تکیه زده و مغرور از پیروزی، خود را دارای فراست ایزدی میداند. وی متحدان را برای اشغال سرزمینهای دیگر و شکار اهریمن فرا میخواند اما یزدان از وی روی برگردانده و فرّ و فراست جمشید را از وی میستاند.