بهنوش بختیاری
بهنوش بختیاری بازیگر ایرانی. او فعالیت خود را در اواسط دههٔ ۱۳۷۰ و با حضور در مجموعهٔ تلویزیونی هوای تازه آغاز کرد. بختیاری برای بازی در فیلم من (۱۳۹۴) نامزد دریافت جایزهٔ سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل زن جشنواره فیلم فجر شد.
بهنوش بختیاری بازیگر ایرانی. او فعالیت خود را در اواسط دههٔ ۱۳۷۰ و با حضور در مجموعهٔ تلویزیونی هوای تازه آغاز کرد. بختیاری برای بازی در فیلم من (۱۳۹۴) نامزد دریافت جایزهٔ سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل زن جشنواره فیلم فجر شد.
زنی به نام آذر اقدام به کارهای غیرقانونی و خلاف برای دیگران و کسب درآمد از این راه میکند...
در فیلم هرچی خدا بخواد به ونداد طاهری اطلاع میدهند که پدرش در جزیره کیش فوت کردهاست. همزمان به پارمیدا نصیری هم اطلاع میدهند که مادرش در جزیره کیش دچار سانحه شده و مردهاست. داستان فیلم از فرودگاه مهرآباد شروع میشود و...
داستان جوانی به نام بهروز است که دست به هر کاری می زند شکست می خورد. بهروز به جای اینکه دلیل ناکامی هایش را بیابد، فکر می کند آدم بدشانسی است و چون بدشانسی هایش تداوم می یابد، دست به خودکشی می زند، اما چون تاریخ مصرف قرص هایی که خورده گذشته بود نجات می یابد. بهروز دوباره تصمیم به خودکشی می گیرد ولی...
گروهی از دختران دبیرستانی برای جشن تولد هم کلاسی شان به شهر بازی میروند ،در این میان برادر یکی از دختران آنها را در شهر بازی می بیند و می کوشد این دختر را به خانه بازگرداند اما به یک باره فاجعه رقم می خورد...
داستان فیلم از جایی شروع می شود که زوج جوانی در شب عروسی شان اختلاف بزرگی بینشان پیش می آید و با تداوم این اختلاف، مشکلات دیگری نیز وارد زندگی شان می شوند....
تو کفتم!…کف! …می فهمی؟ تا نخورمت ولت نمی کنم!
فیلم قصه ی خلافکاری است که به سنین کهنسالی رسیده و حالا خاطرات دوران نوجوانی خود رابازگو می کند،اینکه در چه سرقت های دست داشته و چه خلاف های را مرتکب شده است..
امیر محجوبی(سیدجواد رضویان) هنرپیشه محبوب سینما قصد دارد با دخترخالهاش، هستی(افسانه پاکرو) ازدواج کند. اما پدر هستی، حاج نایب (رضا شفیعیجم) که فردی بسیار متعصب و سنتی است اعلام میکند که حاضر نیست یک هنرپیشه و مطرب را به عنوان دامادش قبول کند و تنها در صورتی با ازدواج امیر و هستی موافقت میکند که امیر شغلش را عوض کند. هستی و امیر تلاش میکنند تا نظر حاج نایب را عوض کنند. در همین حین جلیل برادر دوقلوی امیر پس از سالها از خارج از کشور بازمیگردد…
دو جوان که برای انجام معاینات مربوط به معافی از سربازی به مرکز نظام وظیفه رفتهاند با هم آشنا میشوند و این آشنایی پیشدرآمد اتفاقات بسیاری برای آنها میشود.
منصور مرد جوانی است که به همراه عزیز و مادرش درخانه ای زندگی سختی می گذرانند . پدرمنصور مردی بود قوی هیکل و درشت اندام که رشته پهلوانی را برگزیده بود و با انجام نمایشهای قدرتی گذران زندگی می کردند اما روزی درحین انجام نمایش دچار ایست قلبی می شود..