محمد کاسبی
محمد کاسبی بازیگر ایرانی است. او برای فیلم بدوک (۱۳۷۰) و دیوار (۱۳۸۶) نامزد دریافت جایزهٔ فیلم فجر شد و این جایزه را یکبار برای فیلم پدر (۱۳۷۴) دریافت کردهاست.
محمد کاسبی بازیگر ایرانی است. او برای فیلم بدوک (۱۳۷۰) و دیوار (۱۳۸۶) نامزد دریافت جایزهٔ فیلم فجر شد و این جایزه را یکبار برای فیلم پدر (۱۳۷۴) دریافت کردهاست.
ستاره دختر بیست ساله ای است که پس از مرگ پدرش که با موتورسواری روی دیوار مرگ گذران زندگی می کرده است، زندگی سخت و فقیرانه ای با مادرش اعظم و برادر کوچک ترش شهاب دارد. شهاب اکنون حرفه پدر را ادامه می دهد اما به دلیل بی علاقگی و ناشی بودن، مشتری چندانی ندارد و از همین رو محمود که با پدر شهاب و ستاره شریک بود تصمیم به بستن و تعطیلی دیوار مرگ می گیرد و پس از افتادن شهاب از دیوار و شکستگی پایش، در این امر راسخ تر می شود. ستاره با اصرار زیاد به محمود می قبولاند که خودش توانایی این حرفه را دارد و پس از تمرین فراوان، کارش با استقبال فراوان مشتریان و رسانه ها روبرو می شود…
يك فرمانده ي عالي رتبه ي نظامي در تدارك جنگي بزرگ است كه منجر به نابودي هزاران نفر خواهد شد
سال 1359، ستاد نیروی هوایی عراق که از اول جنگ با برتری هوایی ایران روبرو شدهاست و قریبالوقوع بودن شکست حصر آبادان را پیشبینی میکند، جهت حفاظت هواپیماهای استراتژیک خود تصمیم میگیرد آنها را به سه پایگاه بسیار دورافتاده، در نزدیکی مرز اردن، منتقل کند. در اسفند همین سال ستاد نیروی هوایی ایران در جلسات فوقالعادهای طرح بمباران این سه پایگاه را که به نام پایگاههای اچ3 مشخص شدهاند، مطرح میکند. طرح در ابتدا ناممکن و غیرعملی مینماید، اما در نهایت نقشهای متهورانه و بینظیر پیشنهاد میشود و در پی آن در سحرگاه 15 فروردین 1360 هشت فروند جنگندهی بمبافکن ایرانی جهت حمله به اچ3 به پرواز در میآیند.
در آخرین روز حکومت محمدرضا شاه، وقتی کاخ های سلطنتی مورد هجوم مردم قرار می گیرد، چند تن از افراد وابسته به رژیم در کاخ مخفی می شوند. آن ها کیفی را که حاوی اسناد محرمانه و جواهرات و اسکناس بوده در محوطه کاخ مخفی می کنند..
این فیلم داستان زندگی یک بازیگر پیشکسوت به نام حسین عطاری (جمشید مشایخی) را روایت میکند که سالهاست جلوی دوربین نرفتهاست و حالا که بناست مراسم تجلیلی برایش برگزار شود هم هیچکس از محل زندگیش خبر ندارد. اینجاست که رفقای قدیمی این بازیگر که آنها نیز مدتهاست به دنبالش هستند درصدد برمیآیند تا با کمک نوه اش، او را پیدا کنند..
حميد افشاري منشي دادگستري كه به پسرش قول داده كامپيوتر مدل بالايي را براي او خريداري كند، براي بدست آوردن پول به كاري ماجراجويانه دست مي زند. يكي از افرادي كه هم اكنون پرونده اش در دادگاه او بررسي مي شود مرد ثروتمندي است به نام زارع كه با پسرش فرزان زندگي مي كند. حميد افشاري فكر گروگان گرفتن فرزان را با يكي از تبهكاران حرفه اي كه زماني در دادگاه او محكوم شده بوده در ميان مي گذارد و..
قصه دو نفر، یکی مردی میانسال و بازنشسته ارتش و دیگری جوان ژولیده و فروشندهای دورهگرد است که بر اثر اتفاقی، هر دو یک خانه را از بنگاه میخرند. همین ماجرا موجب میشود کار آن دو به دادگاه بیفتد. در نهایت حکم بر این میشود که آن دو تا زمان پیدا شدن مالک اصلی خانه، با یکدیگر زندگی کنند. تفاوتهای روحی و اخلاقی این دو موجب بروز حوادثی جالب میشود، تا اینکه…