محمدرضا شریفینیا
محمدرضا شریفینیا بازیگر، تهیهکننده، دستیار و مشاور کارگردان و برنامهریز سینمای ایران است.
محمدرضا شریفینیا بازیگر، تهیهکننده، دستیار و مشاور کارگردان و برنامهریز سینمای ایران است.
الهام (الهام حمیدی) در آستانه ازدواج با نامزد پولدارش سهیل (امیرعلی دانایی)، بینیاش را به خاطر بزرگ بودن و حساسیتی که مادر سهیل نسبت به آن دارد، عمل جراحی میکند. او برای تغییر عکس شناسنامه وارد مشکلات جدیدی میشود و در شناسنامه المثنی نام فردی به نام عبدالکریم (رضا عطاران) را میبیند که ماجراهایی را برایش بهوجود میآورد.
“اختاپوس” از درون یک غار، امورات قلعه را فرمانروایی میکند. او برای به دام انداختن آهوها و نوشیدن عصاره تن آنها “بل بله” را به خدمت گرفته اما آهوها با نقشهای “پیشونیسفید” از قلعه فرار میکنند. از سوی دیگر مادر “آهو پیشونیسفید” برگشته تا آهو را از “سالار” یعنی پدر خواندهاش پس بگیرد و “پیشونیسفید” به دلیل رنجش از سالار، میخواهد به پیش مادرش بازگردد اما..
ماجرا با به دام افتادن پیشونی سفید توسط اختاپوس آغاز میشود و در این قسمت، قهرمان داستان یعنی میمون (با بازی ارسلان قاسمی) به جنگ اختاپوس می رود اما…
قرار است رئیس جمهور از شهری کوچک (جاروف) که مشخص نیست در کجای ایران قرار دارد، بازدید کند. به این علت اکثر مردم شهر شروع به نوشتن نامه برای رئیس جمهور میکنند و مشکلات خود را در نامه توضیح میدهند. داستان از جایی شروع میشود که هیئت دولت و مقامات پس از بازدید از شهر میروند و یک محموله نامه پس از رفتن رئیس جمهور و همراهانش به فرمانداری میرسد و چون قرار است رئیس جمهور در همان روز از طریق فرودگاه به تهران بازگردد نامهها باید هر چه سریعتر به دست رئیس جمهور برسد..
داستان از یک بنگاه همسریابی آغاز میشود و جا به جایی فرد خواستگار با فردی که به برای بازکردن گاوصندوق اجیر شده ادامه میابد...
احمد مرادی كه حدود 40 سال پیش به دلیل عدم موفقیت در خواستگاری از دختری به نام «اختر» به فرانسه مهاجرت كرده، اینك بنا به توصیه پزشكان معالج خود به ایران بازمی گردد و همزمان به جست و جوی دوستان و آشنایان می پردازد در حین این جست و جو «اختر» را درمی یابد، اما...
دکتر بهرام نورآیین در پی از دست دادن همسر و فرزندش در حادثهٔ یازدهم سپتامبر در نیویورک گاهی به ایران بازمیگردد. او که از شهر گریزان است به درمانگاهی که کنار چغازنبیل واقع شده میرود. او در آنجا دختری نوجوان به نام اقلیما را به عنوان پرستار استخدام میکند و به تدریج رابطهای صمیمانه میان آنها شکل میگیرد و…
داستان خانوادهای را در بستر تاریخ روایت میکند. داستانی که از ابتدای شهریور سال 1320 و در دوران جنگ جهانی دوم و اشغال ایران توسط متفقین آغاز میشود و سرنوشت تحولات یک خانواده و یک سرزمین را به تصویر میکشد. تاریخ ایران با همه فراز و فرودهایش در زندگی همه ما جریان دارد و خاتون داستان زنی از زنان این سرزمین است که روزی روزگاری در ایران برای زندگی جنگیدهاند...