یک روزنامهنگار جوان ناامید برای نجات حرفهاش به پادکست روی میآورد، اما عجله او برای تبدیل شدن به تیتر خبرها او را به سمت یک توطئه بیگانه سوق میدهد.
دختر جوانی که تجربهای سخت را پشت سر میگذارد، شروع به دیدن دوستان خیالی همه میکند که با بزرگ شدن دوستان واقعیشان پشت سر گذاشتهاند.
از آنجایی که کلیسا پیش بینی کرده بود که یک تاریکی آخرالزمانی 80 روزه فرا خواهد رسید، جامعه ای در ترس دائمی از آدم ربایان زندگی کرده است. یک جوان ده ساله که شب کور است هرگز روستا را ترسناک تر از این پیدا نکرده است.
فصل تعطیلات فرا رسیده است و استیو اورکل درخشان اما حادثهخیز جشن محلی خود را با تحقیر عمومی یک مرکز خرید بابانوئل خراب کرده است. استیو در تلاش خود برای درست کردن اوضاع و کسب امتیازهای خوب با مرد بزرگ در قطب شمال، اختراعی را ایجاد می کند که فقط اوضاع را بدتر می کند. استیو با استفاده از مغز بزرگ و حتی قلب بزرگتر خود، باید بابانوئل واقعی را پیدا کند تا ببیند آیا با هم می توانند به شهر کمک کنند تا روح تعطیلات را دوباره کشف کند.
در دهه 1910 در کشور ایرلند دختری کوچولو، خونگرم و مهربان میخواهد مطمئن شود همه مردم در کریسمس شاد، گرم و در امنیت هستند…
بعد از اینکه یک آزمایش آزمایشی دارو به اشتباه انجام شد، افراد مورد آزمایش با یک عارضه جانبی وحشتناک روبرو می شوند: اگر بخوابید می میرید. به دام افتاده در یک مرکز منزوی، هراس ایجاد می شود که آنها سعی می کنند فرار کنند و به نوعی بیدار بمانند.
پس از یک اخراج پر سر و صدا، بازگشت جنا به حرفه مد، با مشکل مواجه می شود. در حالی که جرقه های عشق در حال شکل گیری هستند، جنا باید تصمیم بگیرد که آیا او همه چیز را در یک رابطه عاشقانه مخفی به خطر می اندازد یا خیر.
گریس دختری است که پس از مرگ خودکشیگانه برادر کشیشاش، به صومعهای اسکاتلندی میرود تا راز مرگش را برملا کند، اما در آنجا با چیزهایی مواجه میشود که مشکلات را برایش دو چندان میکنند.
پنج سال پیش، مردی جوان و برادرش در حالت غیر عادی خود باعث مرگ یک رهگذر می شوند. اکنون پس از گذشت چند سال، تصمیم می گیرند تا زندگی جدیدی را آغاز کنند و...
جینا دختر 9 ساله ای است که با یک اژدهای تازه متولد شده دوست صمیمی می شود. آنها با هم قصد دارند کریسمس را وارونه کنند و به معنای واقعی کلمه جشن را به آتش بکشند.