
مادیا بازگشته است. اکنون جشن فارغ التحصیلی نوهی مادیاست و اینبار او دیگر تحمل هیچ درامای خانوادگی مزخرفی را ندارد و میخواهد تمامی فکر و ذکرش را به آن جشن معطوف کند.
یک خدمه شجاع از دزدان دریایی و راهزنان چوسون با آب های طوفانی، سرنخ های گیج کننده و رقبای ستیزه جو در جستجوی طلای سلطنتی گم شده در دریا می جنگند.
مردی ماجراهای زندگی خود را به عنوان یک پسری 10 ساله در سال 1969 در ایالت هیوستون آمریکا روایت می کند. او داستانهایی مملو از نوستالژی را به هم میبافد که حاصل پیوند واقعیت و خیالپردازیهایش هستند.
جان نَش از دانشگاه فارغالتحصیل شده و به سمت استادی برگزیده میشود. او توانایی خارقالعادهای در کشف رابطه بین اشکال و اعداد به هم ریخته دارد. ازدواج با آلیشیا به زندگی او رنگ و لعابی دیگر میدهد تا اینکه ظاهراً ویلیام پارچر مأمور سیا به سراغش میرود و از او میخواهد با توجه به استعداد بینظیرش در زمینه فعالیتهای رمز شکنی به سیا کمک کند.
پس از سه سال مخفی شدن در یک محله دورافتاده، خبر به ماریان می رسد که پادشاه ریچارد شیردل مرده است. معشوقهاش رابین هود در حال بازگشت از جنگ است. او با خروج از پناهگاه خود به ملاقات او می شتابد اما آنها متوجه می شوند که همه چیز آنطور که به نظر می رسد نیست. ویلیام دی وندنال، کلانتر رسوا شده ناتینگهام، از تبعید بازگشته و برای انتقام آمده است.
یک تیم تازهوارد جدید تعیین شده تا تمرینات خود را با «استورمر» و گروهش به انجام برسانند، اما در این میان یک نفر تلاش دارد که کارخانه قهرمانان و خود «استورمر» را از بین ببرد ...
تینکلز، توله سگ دوست داشتنی و غول پیکر دراک است که بیش از هر زمان دیگری انرژی دارد و فقط می خواهد توپ بازی کند. اما متاسفانه دراک خیلی مشغله دارد و همزمان چندین کار در هتل انجام می دهد…
زمانیکه اختراع مرموز ون هلسینگ از کنترل خارج می شود، درک و رفقای هیولایش همگی به انسان و جانی نیز به هیولا تبدیل می شوند. هم اکنون که درک در بدنی اشتباهی قرار گرفته و قدرت هایش را از دست داده، به همراه جانی که عاشق زندگی جدیدش به عنوان یک هیولاست، باید با همکاری یکدیگر بشتابند تا درمانی برای خود پیدا کنند.
یک راننده کامیون سعی می کند با کشتن زنانی که او را به یاد همسر سابقش می اندازند، دوباره با خانواده اش ارتباط برقرار کند.
نوجوانی سفید پوست با چند جوان سیاه پوست درگیر می شود و او موضوع را با «درک» ، برادر بزرگ ترش که گرایشات تند نئونازی دارد، در میان می گذارد. «درک» بی مهابا سلاحش را بر می دارد و به سراغ جوانان سیاه پوست می رود، آنان را می کشد، و به زندان محکوم می شود. اما در زندان، به دلیل بدرفتاری زندانیان سفید پوست با او، دیدگاهش نسبت به سیاه پوستان عوض می شود...