مردی که در قلب یخبندان قطب شمال گرفتار شده، پس از مدتها انتظار به لحظهی نجات خود نزدیک میشود. اما با وقوع حادثهای تلخ، این فرصت از میان میرود و او باید میان ماندن در پناهگاه نسبی اردوگاه یا پیمودن راهی پرخطر و ناشناخته برای یافتن امید نجات، یکی را انتخاب کند.
در شب کریسمس، خانوادهای گرد هم میآیند تا شاید آخرین تعطیلات خود را در خانهی اجدادیشان جشن بگیرند. با گذر شب و بروز تنشهای میاننسلی، یکی از نوجوانان بهطور مخفیانه همراه دوستانش بیرون میرود تا حومهی زمستانی شهر را برای خود کشف کند.
ساکنان التقاطی یک شهر کوچک جزیره ای زیبا باید در قتلی هیجان انگیز و کشف یک میلیون دلار دست به کار شوند که منجر به یک سری تصمیمات بد فزاینده می شود که جامعه زمانی صلح آمیز را به هم می زند.
دومینیک، یک قاتل حرفهای آموزشدیده، برای فرار از گذشته پرآشوب خود تلاش میکند زندگی جدیدی را در آمریکای جنوبی آغاز کند. اما بهزودی خود را در شهری مییابد که گرفتار خشونت و فساد است. در مواجهه با حملات بیرحمانه پلیس و مافیا، دومینیک باید تصمیم بگیرد که آیا از خود محافظت کند یا از خانواده بیگناهی که به او پناه دادهاند.
در اپلیکیشنهای آموزشی برگزیده، ربات های سخنگو موجودات کوچک کنجکاوی هستند که در دنیای زیر صفحهنمایشهای ما زندگی میکنند و به ماجراجوییهای سرگرمکننده میروند تا به سوالات کودکان پاسخ دهند، مانند اینکه شب چگونه اتفاق میافتد یا چرا باید دندانهایمان را مسواک بزنیم.
یک پرونده قدیمی زمانی دوباره باز میشود که یک خبرنگار ناپدید میشود و دختر او که یک کارآگاه آنلاین است، به یک شهر کوهستانی کوچک کشیده میشود که توسط یک فرقه، رازها و مرگ تعقیب میشود.
براساس داستانی واقعی روایت شده و در مورد گروهی از مردان مسلح است که در سال 1981 در اسپانیا، به بانک مرکزی بارسلون حمله کرده و صدها نفر را گروگان میگیرند. در این میان یک خبرنگار با مقامات به رقابت میپردازد تا انگیزه واقعی پشت این سرقت را کشف کند و…
قسمت ششم منتشر شد.
دوست داشتنی، وفادار و نترس، دختر یک رئیس دزد تحت تعقیب، در جنگل جادویی و خیانتکار پدرش، دوستی مخفی پیدا می کند.
ملودی بروکس دانشآموز کلاس ششم است که به دلیل فلج مغزی، از صدا کردن مستقیم عاجز بوده و از ویلچر استفاده میکند. او با کمک فناوریهای کمکی و حمایت بیدریغ دوستانش، ثابت میکند که چیزی که برای گفتن دارد مهمتر از نحوه بیان آن است.
روت، روزنامهنگار آمریکایی، به همراه پدرش ادک برای بازدید از مکانهای دوران کودکی او به لهستان سفر میکند. اما ادک، که از بازماندگان هولوکاست است، از زنده کردن دوباره خاطرات دردناک خود امتناع میکند و با ایجاد موانع، سفر را مختل میکند و بهطور ناخواسته موقعیتهای خندهداری را به وجود میآورد.