وقتی یک مربی بیسبال در شهر کوچکی از یک دبیرستان بزرگتر 6A پیشنهاد یک عمر را دریافت می کند، خانواده خود را ریشه کن می کند و تنها خانه ای را که می شناسد ترک می کند. اما به عنوان یک مرد با ایمان، به زودی با مخالفت شدید ناظم مدرسه با روش های مربیگری خود مواجه می شود.
لورل و هاردی به همراه دیگر کولیها به منطقه “کنت آرنهایم” که دشمن قسم خورده کولی هاست میروند. در هر حال لورل و هاردی ساده دل زندگی خوبی دارند تا اینکه زن هاردی به وی خیانت میکند…
دو آواره و ولگرد در یک عمارت خالی مخفی می شوند ولی صاحبان آن عمارت وارد آنجا می شوند که قصد دارند آنجا را اجاره دهند…
دختری جوان به نام پرل (مروارید) در مزرعهای دور افتاده همراه با خانواده خود زندگی میکند. پرل وظیفه دارد تا هر روز به پدر بیمار خود تحت نظر مادر سختگیرش، رسیدگی کند. اما امید به داشتن یک زندگی پر زرق و برق، جاه طلبیها و وسوسههای درونی پرل به مرور زمان تاثیرات وحشتناکی بر روی او گذاشته و باعث شکلگیری شخصیتی شرور در وجود وی میشود که…
جیک لو پیامی مرموز از دوستی قدیمی دریافت می کند و با پیگیری به مرکزی تحقیقاتی در کوهستان سیرا می رسد و متوجه می شود قرار است ستاره ای دنباله دار با زمین برخورد کند.
در مورد دو برادر ناتنی به نامهای ریموند و ری است که با مرگ پدرشان دوباره به هم میپیوندند. آنها به زودی متوجه میشوند که آخرین آرزوی پدرشان این بوده است که پسرانش قبر او را حفر کنند. حال آنها در گذشته پدری که هر دو از او نفرت داشتند کاوش کرده و رنجشها، رازها و خاطرات گذشته بار دیگر به سمتشان هجوم میآورد. اما این اتفاق به ریموند و ری فرصت میدهد تا با گذشتهشان آشتی کرده و راهی برای بخشش و پیشرفت پیدا کنند و…
برایان کرنستون نقش والتر وایت دبیر شیمی را ایفا می کند که دوران سختی را می گذراند و به سختی از پس مخارج همسرش و پسرش که مشکل جسمانی دارد بر می آید . زمانیکه والتر متوجه می شود که به بیماری کشنده سرطان ریه دچار است ، همه چیز به یکباره برای او تغییر میکند . با دانستن اینکه چند سالی بیشتر زنده نیست و چیزی برای از دست دادن ندارد ، به همراه یکی از شاگردان قدیمی اش و با بهره گیری از آموخته هایش در زمینه علم شیمی شروع به ساخت و فروش ماده مخدر شیشه می کند...
بروس بنر، یک محقق ژنتیک با گذشتهای غم انگیز، بخاطر یک بیماری هر موقع که خشمگین میشود به غول سبز بزرگ خشمگین تبدیل میشود.
میو ساساکی عاشق همکلاسی خود کنتو هینود است و بارها و بارها سعی میکند با تبدیل شدن به یک گربه، توجه کنتو را جلب کند، اما در مقطعی، مرز بین خودش و گربه مبهم میشود.
یک پسر جوان به نام اسکار در هنگام دفاع از دوستش، پدرش را به قتل می رساند و به همین دلیل مجبور به فرار از شهر خود می شود. 15 سال بعد او به رهبر بچه های فراری تبدیل شده و…