
در سال 1898 دَنیل پلِین ویو از حفاران با تجربه نفت، اطلاع پیدا می کند که در دشتی در غرب آمریکا چاهی از نفت در حال بیرون آمدن از زمین است، بنابراین دست پسرخوانده اش را می گیرد و به آنجا می رود .دنیل از کودکی تجربه های بدی با زندگی و انسان ها داشته است و رفته رفته از مردم متنفر است و می خواهد با کسب ثروتی کلان زندگی ای ترتیب دهد تا به دیگران نیازی نداشته باشد. با وجود این طرز فکر، او به پسرخوانده ای که دارد دل می بندد. اما پسرخوانده نیز آدم درستی نیست و دنیل با شخصی روبرو می شود که خود را به دروغ، برادر گمشده ای از او معرفی می کند.
زمانی که خدمه ی یک سفینه ی فضایی ، پیامی نگران کننده از یک سیاره ی ناشناخته دریافت می کنند ، بعد از جستجو برای بازمانده ای در آن سیاره ، آن ها درمی یابند همراه خودشان یک موجود فضایی ناشناخته را وارد سفینه کرده اند و…
زمانی که تنش و درگیری میان زندانیان و کارکنان یکی از خطرناکترین زندانهای فوق امنیتی جهان و محلی برای حبس ترسناکترین مجرمان، به وجود میآید، هرج و مرجی مرگبار سرتاسر زندان را در بر میگیرد.
پس از جنگ داخلی آمریکا، یکی از سربازان که تصور می شد جان خودش را از دست داده باز می گردد و متوجه می شود فرزندانش به اشتباه، با قطار یتیمان به جای دیگری انتقال یافته اند. این فیلم، قصه مردمی است که برای مصلحت عموم با هم متحد می شوند، و قصه کودکانی که چاره ای ندارند جز اینکه خیلی سریع بزرگ شوند.
ناشناخته (آنچارتد) این اکشن ماجراجویی که براساس بازیهای ویدیویی با همین نام ساخته شده، روایتگر داستانهای شخصیتی به نام نیتن دریک میباشد که به همراه استاد و دوست همیشگی خود یعنی ویکتور سالیوان، راهی سفری خطیر برای پیدا کردن گنجی بزرگ میشود؛ گنجی که هیچکس موفق به یافت آن نشده! داستان از آنجایی جالب میگردد که نیتن، سرنخهایی پیدا میکند که خبر از برادر گمشدهاش میدهد و ..
براساس شخصیت واقعی به نام آلفونسه گابریل کاپون، معروف ترین گانگستر و تبهکار آمریکا و بزرگترین نماد قانون شکنی در دهه 1920 آمریکاست. او پس از ده سال زندان، در سن 47 سالگی دچار جنون و زوال عقل شد.
این فیلم داستان مک کوئین را روایت میکند که با همکاری دوستش ماتر و دوسانشان قصد دارند که به مشهورترین ماشین مسابقه تبدیل شوند ولی مشکلاتی بر سر آنها است که کار را برایشان سخت تر میکند …
یک پسر بچه روبات که با تکنولوژی بسیار پیشرفتهای ساخته شده است، هرکاری میکند تا بتواند به پسری واقعی تبدیل شده و دوباره عشق مادرش را که یک انسان واقع ی است، بدست آورد.
مردی به نام درایور به همراه برادر و دوستانش برای دزدی از یک مکان مهم برنامهریزی میکنند ولی پس از انجام دزدی، نامزد برادرش که خبرچین پلیس بوده و آن سرقت را به یک پلیس فاسد اطلاع داده بود با حمله آن پلیس مواجه می شود.
وینسنت پَری، متهم به قتل همسرش، از زندان سن کوئنتین در منطقهٔ سان فرانسیسکو میگریزد و تحت حمایت آیرین جانسن قرار میگیرد. سپس با جراحی پلاستیک چهرهاش را عوض میکند تا بتواند فارغ از تعقیب پلیس، قاتل واقعی همسرش را پیدا کند.