در جریان خدمت به عنوان یکی از اعضای هیئتمنصفه در یک دادگاه قتل پرمخاطب، جاستین کِمپ، مردی خانوادهدوست، با یک دوراهی اخلاقی جدی مواجه میشود؛ مسئلهای که او میتواند از آن برای تأثیرگذاری بر رأی هیئتمنصفه استفاده کند و احتمالاً متهم را به گناهکار بودن محکوم یا از اتهام تبرئه کند.
در کلانشهری خیالی به نام «شهر زی»، ابرقهرمانی به نام سایتاما زندگی میکند که به دلیل تمرینات سخت و مداوم، به تدریج تمام موهایش را از دست داده و کچل شده است. او توانایی شکست هر دشمنی را تنها با یک مشت دارد. با این حال، چون قدرتش به حدی است که حریفانش را به سادگی شکست میدهد، این وضعیت برایش خستهکننده شده و او در جستوجوی حریفی قدرتمندتر از خود است تا بتواند با او مبارزه کند و...
لارا کرافت پس از جدایی از دوستانش، در پی ماجراجوییهای خطرناکتر به تنهایی سفر میکند. اما در این میان زمانی که یک شی خطرناک و قدرتمند چینی توسط فردی مرموز از عمارت کرافت به سرقت میرود، لارا مجبور میشود به خانه بازگردد. حال
یک مامور ICE که با معضلات اخلاقی امنیت مرزی دست و پنجه نرم می کند و یک زن بدون مدرک که برای فرار از یک کارتل ظالم می جنگد، از راه می افتند و برای نجات جان یک دختر بی گناه با هم همکاری می کنند.
قسمت بیستم منتشر شد.
ماجراهای توله سگ های بازیگوشی به نام دالی و دیلن به همراه 99 خواهر و برادر دیگرشان که اتفاقات جالبی را رقم می زنند و...
زمانی که تلما پست 93 ساله توسط یک کلاهبردار تلفنی که وانمود میکند نوهاش است، فریب میخورد، او برای بازپس گیری آنچه از او گرفته شده بود، به جستجوی خائنانه در سراسر شهر میپردازد.
قسمت هشتم منتشر شد.
در پی وقوع فاجعهای بزرگ، بخش عمدهای از جمعیت جهان به مردگان متحرک تبدیل میشوند. در این شرایط، افرادی که هیچ شناختی نسبت به یکدیگر ندارند باید برای بقا، با یکدیگر متحد شوند و...
بیلی کاسپر خردسال با مادر و نابرادری اش جاد در یک صنعتی شمال انگلستان زندگی می کند. او یک روز آشیانه ی قوشی را می یابد و یکی از ج وجه هایش را بر می دارد و از آن نگه داری می کند
یک تحلیلگر باهوش مبارزه با تروریسم با بی اعتمادی عمیق به هوش مصنوعی متوجه میشود که وقتی مأموریت دستگیری یک ربات مرتد به اشتباه انجام میشود، ممکن است این تنها امید او باشد.
هلن، زنی 33 ساله اهل بوردو، فرانسه، به عنوان یک زوج در کنار متیو، همسر چندین ساله اش، با خوشبختی زندگی می کند. روزی که متوجه می شود به یک بیماری نادر ریوی مبتلاست، زندگی او زیر و رو می شود. به لطف یک وبلاگ، او نروژ را کشف می کند و تصمیم می گیرد از غریزه خود پیروی کند. علیرغم تمام عشقی که به شریک زندگیاش متیو دارد، که در طول بیماریاش بسیار حمایت میکند، او را در فرانسه رها میکند و به تنهایی از سراسر اروپا به نروژ میرود تا راهی جدید پیدا کند و با وبلاگنویسی به نام مستر که پیدا کرده است آشنا شود. در اینترنت.