قسمت سوم منتشر شد.
ده هزار انسان در زمین باقیمانده و مجبور شدهاند که به علت هوای سمی کره زمین، در سیلوهای غولپیکر زیرزمینی که عمقی به میزان صدها طبقه دارند، زندگی کنند. در این مکانها مردم در جامعهای زندگی میکنند که پر از آئیننامههای نوشته شده برای محافظت از آنها میباشد اما هیچکس نمیداند که چرا و چه زمانی این سیلوها ساخته شدهاند.
وقتی یک کوارتربک محبوب تیم دانشگاهی در دوران "هیستری شیطانی" اواخر دهه 1980 ناپدید میشود، یک گروه متال دبیرستانی از آدمهای حاشیهای که در حال دست و پنجه نرم کردن با مشکلات هستند، متوجه میشوند که میتوانند از علاقه ناگهانی شهر به علوم غریبه بهرهبرداری کرده و به عنوان یک فرقه شیطانی شهرت بسازند.
قسمت ششم منتشر شد.
داستان عشق ریک گرایمز و میکن توسط دنیایی تغییر یافته تغییر می کند. با فاصله از هم دور نگه داشته شد. با قدرتی غیرقابل توقف آیا آنها می توانند یکدیگر را پیدا کنند و در موقعیتی که تا به حال شناخته شده اند، چه کسانی بودند؟
مارک گریسون جوان، پسر قدرتمندترین ابرقهرمان زمین است که تلاش می کند مثل پدرش تبدیل به یک قهرمان جسور و شکست ناپذیر شود. اما در این راه، با ماجراهای پرخطری روبرو می شود و...
گروه کمپ کرتاسه با کشف یک توطئه جهانی که خطری برای دایناسورها - و برای خودشان - به همراه دارد، گرد هم میآیند تا یک راز را کشف کنند.
دامبو یک بچه فیل است که با گوش های بزرگ و عدم اعتماد به نفس به دنیا می آید. اما به لطف دوست کوچکترش تیموتی موش، این پاچیدرم به اندازه یک نیم لیتر یاد می گیرد که بر همه موانع غلبه کند.
وقتی پنج زن در یک پیادهروی شرکتی شرکت میکنند و تنها چهار نفر از آن طرف بیرون میآیند، ماموران فدرال آرون فالک و کارمن کوپر به اعماق رشتهکوههای ویکتوریا میروند تا به امید یافتن آلیس راسل، خبرچین افشاگرشان، تحقیق کنند. زنده.
اروین اولین کار بازیگری خود را انجام می دهد و خود را در تگزاس می بیند که در زیر بال یک حفاری نفت تقریباً ورشکسته مرل و هم گروهش فیه گرفته می شود. این سه نفر وارد یک ماجراجویی وحشیانه می شوند تا بانک و یک شرکت نفتی فاسد را گول بزنند تا قبل از اینکه رویاهای مرل از بین برود.
برلین، زمان حال. شوهر «کایل پرات» (فاستر) می میرد و «پرات» قصد دارد هم راه با «جولیا» (لوستن)، دختر هفت ساله اش و تابوت شوهرش به امریکا برگردد. «کایل» و «جولیا» در هواپیما به خواب می روند. اما وقتی «کایل» بیدار می شود، می بیند خبری از دخترش نیست. ظاهرا نام «جولیا» در فهرست مسافران نبوده و هیچ یک از خدمه و مسافران او را ندیده است. یکی از محافظ های پرواز (سارسگارد) نیز می گوید که اصلا «جولیا» هم راه با پدرش درگذشته و ادعا می کند که «کایل» عقل خود را از دست داده است...
یک مامور عملیات ویژه حرفهای به نام آدام فرانکو به داخل یک گروه جنایتکار نفوذ میکند، اما به طور غیرمنتظرهای با پسر جوان رئیس این گروه، رابطهای نزدیک برقرار میکند. حال آدام خود را در یک بحران اخلاقی سخت گرفتار میبیند و…