در طی یک سفر جاده ای به یک کلبه دورافتاده شمالی، مادری و دختر نوجوانش یک مسافر سوار جوان را سوار می‌کنند که معلوم می شود دزدی است که از یک قاتل بی‌رحم فرار می کند.
چهار حیوان که دیگر از بودن در باغ وحش خسته شده اند، تصمیم به فرار می گیرند و به طور ناخواسته با چهار پنگوئن همراه می شوند. بعد از گذراندن ماجراهایی ، آن ها خود را در ماداگاسکار می یابند.
داستان تلخ دو خواهر، یکی پیانیست که وسواس زیادی برای پایان دادن به زندگی‌اش دارد، دیگری نویسنده‌ای که با این تصمیم دست به گریبان شده است.
