در مجموع 695 فیلمی ایرانی یافت شد.
در مجموع 695 فیلمی ایرانی یافت شد.
امیرعلی (ساعد سهیلی) و نوشین (زیبا کرمعلی) دو جوان بیست و یک-بیست و دو ساله قصد ازدواج با یکدیگر را دارند. خانوادهها چندان موافق نیستند. آنها صبر پیشه کردهاند تا به مرور زمان رضایت خانوادههایشان را جلب کنند. آن دو یک رؤیای مشترک دارند؛ برنده شدن در لاتاری و دریافت گرین کارت آمریکا، اما نوشین به واسطه دوست پدرش برای کار ترجمه به دبی میرود. پس از مدتی امیرعلی خبر دار میشود نوشین خودکشی کرده و او برای پی بردن به راز خودکشی به دبی میرود و میفهمد نوشین گرفتار باندهای قاچاق جنسی شده بودهاست.
فیلم در مورد دختری است که برای رفتن به دانشگاه پول کافی را ندارد بنابراین در کنار مادرش به کار در هتلی لوکس میپردازد و همه چیز تا دزدیده شدن ساعت مهمان مشهور هتل به خوبی پیش می رود.
زندگی خانم دکتری 40 ساله را روایت میکند که در رشته خود تبحر و تخصص دارد، اما در زمینه ازدواج و انتخاب همسر دچار مشکل است. با این حال او در طول داستان اتفاقاتی برایش رخ میدهد که...
داستان این فیلم از این قرار است که «صابر خان» که به روستای محل تولد خود برگشته، در آنجا فوت می کند؛ اما بعد از فوت او اتفاقاتی در روستا و بین خانواده او می افتد…
میثم (جواد عزتی) جوانی است که کتابی منتشر نشده در ارتباط با ازدواج موقت و فشارهای جنسی جوانان دارد و سعی دارد از طریق راه حلی که فکر میکند صحیح است، معضلات مشکلات اجتماعی جوانانی که تحت فشار هستند را برطرف سازد اما..
رحمان (سعید آقاخانی) آبدارچی یک شرکت است و پزشک به او اعلام کرده است که بهزودی از دنیا خواهد رفت. از اینجهت رحمان فکری به سرش میزند تا از مرگ خود برای خانوادهاش سودی حاصل کند؛ امّا همیشه با بدشانسی روبهرو میشود. او با دوستش انوش (بهرام افشاری) نقشههایی طراحی میکنند که اشکان (محمدرضا گلزار) پسر رئیس شرکت، بلایی سر رحمان بیاورد که خانوادهٔ رحمان با پول دیه، زندگی خوبی داشته باشند.
کریم عاشق خوانندگی است و بدون اینکه بداند دلداده مأموری شده که مأموریت دارد فرمولی را از دانشمندی سرقت کند. پس از متوجه شدن این داستان، کریم دو راه بیشتر ندارد…
فیلم جشن دلتنگی درباره رابطه واقعی آدم ها و گره خوردن آن با فضای مجازی است.مردی 32 ساله که سودای شهرت دارد. افسانه و رضا در میانسالی، مشکلات تازه ای را تجربه می کنند.کاوه و لاله در انتظار تولد اولین فرزندشان هستند و سارا، دختر جوانی است که تصمیم دارد با هویت جدیدی به زندگی خود ادامه دهد...
هستی، زنی است که از همسر درگذشته خود دختری به نام طلا دارد، و با جوانی متمول به نام ناصر ملک ازدواج کردهاست. همسر جدید او دچار بیماری سوءظن یا اختلال شخصیت پارانوئید است و مدام او را کتک میزند. هستی پس از مراجعه به عمویش، به درخواست قاضی دادگاه و به منظور ایجاد آرامش در محیط خانه، تصمیم میگیرد از شغل مورد علاقه اش (پرستاری) دست بکشد. اما باز هم مشکلات آنها حل نمیشود.
ملیحه، دختری که در خانوادهای متعصب و افراطی بزرگ شده، عاشق جوانی به نام سیامک میشود و بر خلاف نظر خانواده، با او ازدواج میکند و بعد از ازدواج به عمق فاجعه پی میبَرَد.