
جان دورسی، کلانتر تحت فشار، در آستانهی از دست دادن همسر و شغلش است. او با باچ هایدن، مارشال قلدر ایالات متحده، همراه میشود تا یاغیای به نام امیلی روسک را به گروگان بگیرند. اما با آغاز نبردی از ارادهها، امیلی موفق میشود گروه تعقیب را به جان هم بیندازد. با نزدیک شدن همسر مهاجم امیلی و دار و دستهاش، امیلی و جان درمییابند که برای زنده ماندن به یکدیگر نیاز دارند.
یک قایقسواری آخر شب در نیویورک به نبردی ناامیدانه برای بقا تبدیل میشود، زمانی که یک موش بازیگوش به هیولایی واقعی بدل میگردد.
در سال 1976، همزمان با فرو رفتن آرژانتین در خشونت و هرجومرج، یک معلم انگلیسی خسته از دنیا، به لطف دوستی غیرمنتظره با یک پنگوئن، دوباره حس همدلی و محبت به دیگران را در خود بازمییابد.
اوزنور، زن جوان و زیبایی است که از کودکی عاشق پنهانی پسرعمویش، قدرِت بوده است. اما قدرِت با زنی به نام نیسا ازدواج کرده و زندگی بسیار خوشی دارد. از روی حسادت، اوزنور به جادوی سیاه و هولناکی متوسل میشود تا زندگی قدرِت را دگرگون کرده و او را به خود وابسته کند. اما او آمادهی شرّی که این طلسم به همراه دارد، نیست.ق
دو خدمه در یک فضاپیمای متروکه از خواب بیدار میشوند، بیآنکه بدانند چه کسانی هستند، چقدر خواب بودهاند یا مأموریتشان چه بوده است. اما خیلی زود درمییابند که تنها نیستند — و واقعیت موقعیتی که در آن قرار دارند، بسیار وحشتناکتر از چیزیست که تصورش را میکردند.
برخورد و تعامل افرادی که در یک آسایشگاه با هم روبهرو میشوند، به انجام عملیاتی غیرقانونی منجر میگردد.
هفت سال پس از درگذشت همسرش، «شیگهارو» که اکنون یک مرد بیوه است، از یکی از همکارانش برای پیدا کردن همسر جدید مشورت میگیرد. آنها با سوءاستفاده از موقعیتشان در یک شرکت فیلمسازی، تصمیم میگیرند یک آزمون بازیگری ترتیب دهند. در جریان مصاحبه با زنان مختلف، شیگهارو مجذوب زنی آرام به نام «آسامی» میشود. اما خیلی زود همهچیز رنگ و بوی عجیبی به خود میگیرد، چرا که آسامی آن کسی نیست که نشان میدهد...
یک امام مشهور از شمال آناتولی وارد رقابتی با پیمانکاری به نام احمد میشود تا ریاست باشگاه فوتبال «دوغاناسپور» را به دست آورد. علاوه بر این، امام در یک برنامه تلویزیونی نیز به عنوان مهمان حاضر میشود تا به سؤالات طنزآمیز درباره اسلام پاسخ دهد.
وقتی یک نویسندهی منزوی، یک سگ گریت دین متعلق به یک دوست مرحوم را به فرزندی قبول میکند و با او پیوند برقرار میکند، کمکم با گذشته و زندگی درونی خلاقانهی خودش کنار میآید.
استفانی و امیلی در جزیره زیبای کاپری ایتالیا دوباره به هم میپیوندند، برای مراسم عروسی مجلل امیلی با یک تاجر ثروتمند ایتالیایی. اما در کنار مهمانان پر زرق و برق، باید انتظار قتل و خیانت را هم داشت — عروسیای پر از پیچوخم، درست مانند جاده پرپیچوتاب بین مارینا گراند و میدان مرکزی کاپری.