در سال 1887، پس از گذراندن دو سال در زندان منطقهای یوما، هانتر برداک، مردی فاضل با گذشته پیچیده، به ناحق متهم شد، به شهر فار هاون آریزونا برمیگردد تا با دو فرزند خردسال خود از نو شروع کند. اما هنگامی که پدرشوهرش توسط یک گروه ناشناس مورد حمله قرار میگیرد، برادوک باید با نیروهای فاسدی که شهر را خفه میکنند مقابله کند تا از چیزی که بیشتر دوست دارد محافظت کند.
یک قتل در قلب کوه های بلوریج، همگان را شوکه می کند و به اختلافات دیرینه بین دو خانواده دامن می زند و...
وکیلی نه چندان محبوب روی مرز بین دو شهرستان به قتل می رسد. کلانتر آلدن راکوِل که با روش های قدیمی خو گرفته، تمایلی ندارد با کلانتر جدید شهرستان همسایه که به سبک شهرهای بزرگ کار می کند همکاری کند. اما وقتی قاتل دوباره قربانی می گیرد، آن ها باید اختلاف های خود را کنار بگذارند و برای دستگیری قاتل با هم کار کنند.