وقتی سه دوست صمیمی دوران کودکی یک شوخی اشتباه می کنند، ریکی استانیکی خیالی را اختراع می کنند تا آنها را از دردسر خلاص کنند. بیست سال بعد، این سه نفر هنوز از ریکی که وجود ندارد به عنوان یک حقه برای رفتار ناپخته خود استفاده می کنند. اما زمانی که همسران و شرکای آنها مشکوک می شوند و خواستار ملاقات با آقای استانیکی افسانه ای می شوند، سه نفر مجرم تصمیم می گیرند یک هنرپیشه و شخصیت بداخلاق مشهور را استخدام کنند تا او را زنده کند.
سال 1993 است و لحظه شهرت تد خرس به پایان رسیده است و او را با بهترین دوستش، جان بنت 16 ساله، که در خانه ای طبقه کارگر در بوستون با پدر و مادر و پسر عمویش زندگی می کند، رها کرده است. تد ممکن است بهترین تأثیر را بر جان نداشته باشد، اما زمانی که این کار را انجام داد
مردی که به دلیل خاطره تلخ دوران کودکی خود از کریسمس متنفر است، با کسی آشنا می شود که به او شادی و جادوی واقعی این عید را نشان می دهد.