داستان دختری است که بعد از سالها اقامت در خارج از کشور به ایران بازگشته و قصد ازدواج دارد..
این فیلم داستان سه مأمور خارجی است که برای انجام عملیاتی با یک نقشه دقیق و از پیش تعیین شده وارد ایران میشوند اما از لحظه ورود با موقعیتهای ویژهای روبرو میشوند که برنامههای شان را به هم میریزد.
علی که به تازگی مغازه ای را خریده و قصد دارد با راه انداختن یک مکانیکی بار زندگی خانواده اش را به دوش بکشد ، با توطئه دختری جوان روبرو می شود که قصد دارد با در آوردن مغازه از دست علی ، طلاهای دزدیده شده ای را که پدرش چندین سال پیش آنجا پنهان کرده ، بدست آورد . اما درگیر داستانی عاشقانه می شود و …
فیلم، داستان زندگی پسر جوانی است از طبقه متوسط را روایت میکند که تحصیلات دانشگاهی اش به پایان رسیده و جویای کار است. او با خانمی کارخانه دار آشنا و مسیر زندگی اش عوض میشود..
فیلم درباره پسر جوانی به نام آرمان است که می خواهد به خدمت سربازی برود. او در روز اعزامش با پسر عمه خود سعید تماس می گیرد تا برنامه ای برای تفریح بریزد در همین حین آن دو با دختری به نام مریم آشنا می شوند و …
ناصر که دلال و واسطه خرید اعضاء بدن انسان است ماموریت پیدا می کند تا برای پدر نادر که در بیمارستان بستری است یک قلب پیدا کند ، ناصر به طور اتفاقی با دختر یکی از بیمارانی که اهدا کننده است آشنا می شود ولی..
وقتی مسافر عزیزی از خارج از کشور مهمان شماست و شما برای حفظ آبرو حاضر به انجام هرکاری هستید، ماجراهای جالبی رخ می دهد..
سعید سارق عتیقه ها، توسط پلیس دستگیر شده و پس از سه سال آزاد میشود تا همدستانش شناسایی شوند. پلیس برای زیر نظر داشتن او از خانه برزو که روبروی محل اقامت سعید است استفاده میکند. خانواده برزو بسیار فضول و در عین حال ساده هستند که باعث دردسر پلیس می شود که ماجراهای کمدی جالبی را وجود می آورد و…
قصه دو نفر، یکی مردی میانسال و بازنشسته ارتش و دیگری جوان ژولیده و فروشندهای دورهگرد است که بر اثر اتفاقی، هر دو یک خانه را از بنگاه میخرند. همین ماجرا موجب میشود کار آن دو به دادگاه بیفتد. در نهایت حکم بر این میشود که آن دو تا زمان پیدا شدن مالک اصلی خانه، با یکدیگر زندگی کنند. تفاوتهای روحی و اخلاقی این دو موجب بروز حوادثی جالب میشود، تا اینکه…
بهروز، پرستار یک پیرمرد ثروتمند به نام مظفر است. شوهر خواهر او سعی در ازدواج عمه بیوه اش با مظفر دارد اما مظفر، مادر بهروز را میبیند و تصمیم میگیرد با او ازدواج کند. این در حالیست که عموی بهروز پس از سالها از ژاپن برمی گردد و میخواهد طبق رسم خانوادگی شان با همسر برادر مرحومش ازدواج کند..