دو جوان که برای انجام معاینات مربوط به معافی از سربازی به مرکز نظام وظیفه رفتهاند با هم آشنا میشوند و این آشنایی پیشدرآمد اتفاقات بسیاری برای آنها میشود.
در فیلم بندرعباس ، بهروز که در چالش نصیحت باجناق خود قرار گرفته خود به دلیل بچه دار نشدن مجبور به ازدواج مجدد شده که در پی آن..
سحر و سروش زوج جوانی هستند که زندگی خوبی دارند. پری خواهر بزرگتر سحر او را ترغیب به شکاکیت به سروش می کند. سروش که زندگیش را دوست دارد به رفتارهای آزارنده او اهمیت نمی دهد. اما وقتی سحر به شرکت میرود و در کارهای شرکت مداخله می کند سروش هم ناراحت می شود. او برای اینکه سروش را زیر نظر داشته باشد به شرکت میرود و منشی دفتر سروش میشود. با حساسیتها و دخالتهایش باعث می شود شرکت خسارت زیادی ببیند و مشتریهای خوبش را از دست می دهد. سروش که به دنبال راه چاره است با کمک باجناقش فرید عده ای کارگر ساختمانی را به عنوان کارمند به شرکت می آورد تا محیط مردانه شود و حساسیت سحر کمتر شود و…
امید و محسن و صفا پسران سرراهی هستند که در محلهای به نام آجری و با حمایت آقای اتابکی بزرگ شدهاند. امید به ماهور، دختری که به او درس زبان فرانسه میداد، دل میبازد. پس از مدتی که از رابطه این دو میگذرد، امید برای خواستگاری نزد خانواده ماهور میرود و با مخالفت پدر ماهور، مهندس اعتمادی، روبرو میشود.
پسربچه اي تحت تأثير قصه هاي يك پرستار مهربان و تخيلات خود به كمك يك دختر سرطاني مي شتابد..
یک سرگرد ارتش به همراه افرادش که پسرش نیز در میان آنهاست، به مأموریت انفجار پل الخلیل در خاک عراق میروند. اما حین عملیات، پسر سرگرد به شهادت میرسد و او به همراه افرادش به اسارت نیروهای عراقی درمی آیند. در بازداشتگاه، سرگرد تظاهر به همکاری با عراقیها میکند و از این طریق موفق میشود به همراه سه تن دیگر از اسیران، نظر فرمانده بازداشتگاه را نسبت به ضبط یک مصاحبه تلویزیونی جلب کند..
در فیلم اوباش ، کسی نمی داند این شهر با مردمش چه می کند، مردمی که به سادگی به آنان می گوییم ”اوباش” ولی بین خودشان قوانینی دارند که حرفهاییست شنیدنی….
داستان زندگی حاج احمد عباچی (عبدی) را روایت میکند که پول پیش خانهاش را در عروسی خواهرزاده اش شاباش میدهد.
زوجی برای تعطیلاتشان به شمال سفر می کنند و اتفاقاتی برای آن دو رخ می دهد که باعث نگرانی آنها و خانواده شان می شود و…
سعید سارق عتیقه ها، توسط پلیس دستگیر شده و پس از سه سال آزاد میشود تا همدستانش شناسایی شوند. پلیس برای زیر نظر داشتن او از خانه برزو که روبروی محل اقامت سعید است استفاده میکند. خانواده برزو بسیار فضول و در عین حال ساده هستند که باعث دردسر پلیس می شود که ماجراهای کمدی جالبی را وجود می آورد و…