زندگی دختری به نام ستایش كه با مادرش زندگی می كند اما ورود فردی تازه در زندگی شان، آن ها را در چالشی ناخواسته قرار می دهد.
در فیلم سایه ها پدری را می بینیم که پس از مرگش فرزندانش برای تقسیم اموالش به ایران می آیند و طی تقسیم اموال وکیل پدرشان به آن ها می گویند که پدرشان وصیت کرده که کسی به خانه او بعد از مرگش پا نگذارد ولی یکی از فرزندانش عمل نمی کند و وارد منزل می شود و..
حسني، پسركي است كه با مادر خود روزگار را به سختي و تنگدستي مي گذراند، روزي براي فروش بز خود، كه خيلي هم او را دوست دارد به سمت بازار حركت مي كند، در راه به جادوگري برخورد مي كند كه در ازاي يك بطري پر از دود، بز را از حسني مي خرد. بطري ستوني از دود در حياط خانه حسني تشكيل مي دهد، كه حسني را به آسمانها مي برد. حسني در بالاي ابرها وارد خانه غول مي شود و در آنجا با مرغ تخم طلا آشنا مي شود و با مرغ تخم طلا از خانه غول فرار مي كند. پس از آن در مرتبه دوم حسني باز هم به دنياي بالاي ابرها مي رود، وارد خانه غول مي شود و جعبه موسيقي را كه ظاهراً سالها پيش متعلق به جادوگر پير بوده مي دزدد. در هنگام فرار از دست غول، جادوگر به كمك حسني مي آيد و غول را در بطري سحرآميز گير مي اندازد..
اظهار علاقه همزمان مسعود به دو دوست دانشگاهی و درگیری عاطفی با آنها منجر به بروز اتفاقات ناخواسته میان این سه تن میشود که از سوی دیگر اسرار خانواده مسعود برای ازدواج با بردار زن بیوه اش به این حوداث دامن میزند و…
زوجی برای تعطیلاتشان به شمال سفر می کنند و اتفاقاتی برای آن دو رخ می دهد که باعث نگرانی آنها و خانواده شان می شود و…
آقای دادگر 30 سال پیش در اقدامی مسیر زندگی اش تغیر می کند، اما بعد از سال ها ماجرا برملا می شود و خانواده او را تحت تاثیر قرار می دهد و در پی آن اتفاقات دیگری شکل می گیرد..
یک گربه سیاه که موشها به آن میگفتند «اسمشو نبر» به شهر موشها حمله میکرد. به خاطر همین موشها به یک شهر دیگر میروند. قرار میشود پدرها و مادرها از راه سخت و کوتاه بروند تا شهر را آماده کنند و بچهها هم با معلم و آشپزباشی راه طولانیتر را انتخاب میکنند..
گلی جان؛ داستان شخصی به نام عزیز خان است که بسیار آدمی خرافاتی است و چند سالی میشود که یک ماهی قرمز به نام گلی جان را از پسر عمویش هدیه گرفته است. از آن سال هر اتفاق خوبی که در خانواده رخ میدهد، عزیز خان آن را ربط میدهد به گلی جان. عزیز خان هر سال چند روز قبل از عید نوروز به همراه خانواده به باغ پسر عمو میرود و طی مراسمی ماهی را داخل تنگ مخصوص می اندازد و سر سفره عید می آورد. عزیز خان اعتقاد دارد که خاص بودن این ماهی سر سفره هفتسین برایش شانس می آورد؛ در همان شب اول عید تنگ ماهی به طور اتفاقی می شکند و ماهی می میرد و خانواده در گیر ماجراهایی می شوند، اما...
مهدی باکری، فرمانده لشگر 31 عاشورا از برادر کوچک ترش حمید می خواهد علی رغم مشکلاتی که برایش پیش آمده به منطقه برگردد و در کنار او باشد. حمید می پذیرد و همراه می شود. حالا بعد از عملیات خیبر، مهدی باید تنها به خانه برگردد …
داستان مربوط به پسری است که پدرش بر اثر یک سانحه آتش سوزی غیر عمد و فوت یک نفر به زندان افتاده و آنها به ناچار با کمک دوستانش در صدد جلب رضایت از اولیای دم هستند. آنها که از خانواده شیعه و اهل تسنن هستند، رفاقتی خوب با یکدیگر دارند. مادربزرگ یکی از بچه ها، گردنبندی گران قیمت را جهت فروش و ادای یک نذر به نوه اش میدهد که او گردنبند را به همراه دوستانش به اولیای دم می دهند تا وی رضایت دهد، ولی آن مرد قبول نمی کند، تا اینکه…