پدر اسماعیل مدیرعامل یک شرکت ساختمانی است و درست زمانیکه اسماعیل قصد رفتن به ژاپن را دارد، پدر بیمار میشود و اسماعیل ناچار از رفتن به ژاپن صرف نظر میکند، چراکه با رفتن او شرکت منحل میشود و نامزدش را هم از دست میدهد...
ستاره دختری فقیر است که با مادرش زندگی می کند. او هم درس می خواند، هم کار می کند تا مادر پیرش بیش از حد توانش کار نکند. اما درست روزی که متوجه می شود دانشگاه قبول شده، اتفاقی ناگوار زندگی او و مادرش را به هم می ریزد.
جاهل خان در تماسی با ناظم مدرسه ابتدایی اندیشه از او می خواهد که مدرسه را تعطیل کند. جاهل خان تعدادی بخاری به مدرسه اهدا می کند و از آن پس کتاب های درسی بچه ها ناپدید می شود. به توصیه مسئولان مدرسه از بین بچه ها گروه انتظامات تشکیل می شود تا حافظ کتاب های درسی باشد. عینکی و دوستانش در روزنامه دیواری مدرسه به بررسی حوادث مدرسه می پردازند و مسئول گرفتاری ها را گودزیلا اعلام می کنند
این فیلم پیرامون ارتباط و زندگی یک انسان با ببر هیرکانی یا ببر مازندران است که در معرض انقراض قرار گرفته است. فیلم، درصدد القای ارتباط و نوع ارتباط درست انسان با محیط زیست و به خصوص با حیوانات است…
یک بازیکن ستارهدار ساعتها قبل از بزرگترین بازی سال، اعتصاب بازیکنان را به راه میاندازد تا برای جبران منصفانه، برابری، و احترام به ورزشکارانی که بدن و سلامتی خود را در خط مدرسهشان قرار میدهند، مبارزه کند.
داستان ویلای من دربارهٔ پیرمردی 90 ساله و پولدار (آقای مشکات) است که قرار است بهزودی فوت کند. وی هرگز ازدواج نکرده و فرزندی ندارد. او فقط چند برادر دارد که همهٔ آنها فوت کردهاند. وکیل درستکار وی (نگین معتضدی) به دنبال وراث واقعی او میباشد که بهطور اتفاقی ارسلان (مهران مدیری) و هدایت (سیامک انصاری) که در یک رستوران کار میکنند متوجه این ماجرامیشوند و تصمیم میگیرند که خود را به عنوان برادر زاده مشکات معرفی کنند. ارسلان فردی باهوش و خلاف کار با سابقه است و هدایت نیز سابقه زندان دارد و در جعل مدرک استاد است.
«دینامیت» روایتگر داستان دو طلبه جوان و همدرس به نامهای هادی و محمد حسین است که در جستوجوی خانهای برای سکونت در تهران هستند. آنها پس از مدتی موفق به اجاره آپارتمانی در شمال شهر میشوند؛ آپارتمانی که در آن همسایگانی ساکناند که سبک زندگی و عقایدشان بهکلی با این دو طلبه در تعارض است. همسایه ساکن در یکی از واحدها مرد لاقیدی به نام اکبر است که امورات زندگیاش از فروش مشروبات الکلی و مواد مخدر میگذرد. همسایگان ساکن در واحد دیگر نیز دو خواهر خوشگذران به نامهای ساناز و زیبا هستند که هر هفته در واحد خود پارتی و دورهمی برگزار میکنند...
فرهان، راجو، رانچو و چاتور در یک دانشگاه مهندسی درس می خوانده اند. چاتور ده سال قبل در زمان دانشجویی به آنها گفته بود که پس از ده سال در دانشگاه همدیگر را ببینند و بفهمند چه کسی موفق تر است. اما فرهان و راجو که دوستان صمیمی رانچو بوده اند نمی دانند او کجاست و سالهاست او را ندیده اند؛ بنابراین به دنبال آدرسی که چاتور داده هر سه به دنبال رانچو می روند.
یک دختر نوجوان لجوج زمانی که در یک نمایش عروسکی مدرسه ای به دنیایی از فانتزی ها و افسانه ها منتقل می شود، با شخصیت های عجیب و غریب روبرو می شود...
در فیلم هشتصد با دوبله فارسی در اواخر دهه ی سی میلادی گروهی از سربازان چینی درست در زمانی که نیروهای ژاپنی چین را تحت فشار قرار میدهند، به دفاع چهار روزه از مجموعه انبار شانگهای میپردازند و…