عطیه نویسنده و مجری یک برنامه خانوادگی رادیو است. او هر روز به سؤالات شنوندگان این برنامه پاسخ میدهد و به آنها توصیه میکند با همسرشان چگونه باشند تا زندگی زناشویی بهتری داشته باشند. او بیمار است و دکترها به او گفتهاند تنها چهار ماه دیگر زنده است و دو ماه هم از این چهار ماه گذشته و راضی به عمل جراحی هم نمیشود. به پیشنهاد همسرش، آنها برای زیارت به شهر مشهد میروند. اما او افسرده و درگیر مناسبات خود و همسرش است تا اینکه در حرم به دختری برمیخورد که مادرش را گم کرده و ..
مردی به نام عزیز برای تملک و فروش مایملک پدری خود به کشور بازمیگردد. اما با آتیه دختری که قبل از سفر به او علاقه داشته روبرو میشود. در این میان اتفاقاتی رخ میدهد که غیرقابل پیش بینی است.
نمرده رفاقت تو این شهر،هنوز یه حرف یه قول یه دست مردونه،اول و آخرمونه.حالا می خوام قد همین حرفم وایسم.می خوام قد همین قولم قد بکشم...
بهروز که مردی کلاهبردار و حقه باز است، به یکباره حادثه ای عجیب در زندگی اش رخ میدهد. او در امروز گرفتار میشود و هر کاری میکند فردا نمیآید…
امید و محسن و صفا پسران سرراهی هستند که در محلهای به نام آجری و با حمایت آقای اتابکی بزرگ شدهاند. امید به ماهور، دختری که به او درس زبان فرانسه میداد، دل میبازد. پس از مدتی که از رابطه این دو میگذرد، امید برای خواستگاری نزد خانواده ماهور میرود و با مخالفت پدر ماهور، مهندس اعتمادی، روبرو میشود.
فیلم روزهای آشفته من (My Wretched Days) رضا جوانی است که به خاطر این که برایش پاپوش دوخته اند هفت سال را در زندان می گذراند و بعد از آزادی به خانه باز می گردد و به سراغ کسانی می رود که برایش پاپوش دوخته اند ...
رامین (علی صادقی) پسری است با وضع مالی نه چندان خوب که به نیلوفر (سحر قریشی) از خانواده ای ثروتمند علاقهمند است. منوچهر، پدر نیلوفر (محمدرضا حقگو) به رامین سه ماه مهلت میدهد که مقدمات ازدواج و زندگی با نیلوفر را فراهم کند. رامین برای به دست آوردن پول مورد نیاز با دوستش بهروز (آرش اسد) نقشه ای میکشند و رامین را به جای داماد گمشده خانواده ثروتمندی جا میزنند که دچار فراموشی شدهاست تا پول مژدگانی را دریافت کنند..
فیلم “توکل” روایت گر داستان “پولی نذر شده” است که در ماه محرم میان چند نفر چرخیده و برایشان مشکل گشایی می کند و نهایتا به دست صاحب حقیقی اش برمیگردد..
فیلم روایتگر کربلایی زال (کل زال) است که در پیرانه سر به هنگام کوچ ایل بختیاری تصمیم میگیرد در غاری منتظر بازگشت ایل بماند. او برای پیرزنی به نام دالو سنگین ماه، که قصد خودکشی دارد، به بازگویی دلاوریهای خود در جوانی میپردازد. دالو سنگین ماه در مییابد که کربلای زال همان مرد ایلیاتی است که در جوانی دلباختهٔ او بوده و بر سر او با پسر عباس قلی کش مکشی داشته است. وقتی ایل بازمیگردد با جسد کربلایی زال رو به رو میشوند و …
قرار است رئیس جمهور از شهری کوچک (جاروف) که مشخص نیست در کجای ایران قرار دارد، بازدید کند. به این علت اکثر مردم شهر شروع به نوشتن نامه برای رئیس جمهور میکنند و مشکلات خود را در نامه توضیح میدهند. داستان از جایی شروع میشود که هیئت دولت و مقامات پس از بازدید از شهر میروند و یک محموله نامه پس از رفتن رئیس جمهور و همراهانش به فرمانداری میرسد و چون قرار است رئیس جمهور در همان روز از طریق فرودگاه به تهران بازگردد نامهها باید هر چه سریعتر به دست رئیس جمهور برسد..