گروهی رزمنده که برای یافتن «جعبه سیاه» مأموریت دارند درمحاصرة دشمن قرار میگیرند و شکست میخورند. گروهی دیگر به محل اعزام میشوند که رهبری آن به عهدهٔ برادر فرماندهٔ گروه قبلی است. موقع عبور از پرتگاهی که میان دو صخره قرار گرفتهاست و با سقوط یکی از افراد گروه به قعر دره، به ناچار گروه به دو دسته منشعب میشود..
اسد دادوند و نامزدش، شکوه تکاوندی، قرار گذاشتهاند که پس از یافتن خانهای اجارهای ازدواج کنند. اسد پس از مدتی تلاش به کمک برادرش، امین، خانهای پیدا میکنند . خانه در اجارهٔ مرد عیالواری است به نام گلدوست که وضع مالی مناسبی ندارد و قادر نیست خانهٔ جدیدی پیدا کند..
کاوه با عابر پیادهای تصادف میکند و به زندان میرود. او بهطور غیرمنتظرهای توسط پدر همسرش حاجی توسلی با قید ضمانت آزاد میشود. کاوه بعد از آزادی متوجه میشود برادرش کشته شده و…
امیر محجوبی(سیدجواد رضویان) هنرپیشه محبوب سینما قصد دارد با دخترخالهاش، هستی(افسانه پاکرو) ازدواج کند. اما پدر هستی، حاج نایب (رضا شفیعیجم) که فردی بسیار متعصب و سنتی است اعلام میکند که حاضر نیست یک هنرپیشه و مطرب را به عنوان دامادش قبول کند و تنها در صورتی با ازدواج امیر و هستی موافقت میکند که امیر شغلش را عوض کند. هستی و امیر تلاش میکنند تا نظر حاج نایب را عوض کنند. در همین حین جلیل برادر دوقلوی امیر پس از سالها از خارج از کشور بازمیگردد…
مجید(وحید رحمتی) برای خواستگاری از فرشته(ویدا جوان) منتظر بازگشت پدر او از سفر خارج است،در صورتی که بر خلاف تصور او مظفرخان(سید مهرداد ضیایی) از زندان آزاد شده و به خانه باز می گردد. از آنجا که خانواده مجید کاملا موجه و متشخص بوده و بر خلاف آنها پدر،برادر (محمد معماریان) و پسرخاله فرشته (محمد امین کریم پور) همگی خلاف کار هستند، مظفر خان نگران سرکوفت های احتمالی آینده شده و با این ازدواج مخالفت مینماید.بنابراین شرطی برای ازدواج آن ها می گذارد،سیاوش(محمدامین کریم پور) و فرهاد(محمد معماریان) جهت بانجام رساندن شرط مظفرخان نقشه های مختلفی دارند که اتفاقاتی را رقم زده و ...
فیلم داستان زندگی مردی نویسنده است که از بیماری وسواس رنج می برد. او با وجود مهربانی ها و حسن خلقی که دارد نمی تواند به خاطر این بیماری با دیگران ارتباط برقرار کند. مجید قریب مترجم کتابهای رمان فرانسوی است. او که از بیماری وسواس رنج میبرد، قرار است در آغاز ترم جدید، میزبان دختر برادرش، پری باشد. با ورود پری به زندگیاش، درگیریهایی بین او و مجید روی میدهد. همزمان، معلم زبان پری نیز پا به خانه مجید میگذارد و حوادث جدیدی را رقم میزند.
پیرمردی در خواب برادرش را می بیند که به او کارهای بدش از جمله نزول خواری و سر راه قرار دادن بچه هایش را یادآور می شود. پیرمرد ده روز مهلت می یابد تا جبران مافات کند. از از پرستارش درخواست کمک می کند و . . .
داستان خواهر و برادری است که با هم زندگی می کنند.خواهر دچار اعتیاد می شود و برادرش می خواهد او را ترک دهد . در این مسیر خواهر برای این کار شروطی را به برادرش پیشنهاد می کند و…
طوفان (جمشید هاشم پور) در دوران جنگ زن و فرزند خود را از دست داده و پس از گذشت سالها کم کم به آرامشی نسبی رسیده تا اینکه یکی از خائنین به مملکت در دوران جنگ، از زندان آزاد شده و چون طوفان در زندانی شدن وی و اعدام برادرش نقش اساسی را داشته پس به سوی وی رفته و درصدد انتقام به هر نحوی بر می آید…
داستان دو برادر را روایت میکند که یکی از آن ها رئیس بانک و دیگر تعمیرکار ماشین است و بر اثر ماجرایی این دو برادر با یکدیگر جا به جا شده که این اتفاق به روند و شکل گیری داستان کمک میکند.