دو جوان که برای انجام معاینات مربوط به معافی از سربازی به مرکز نظام وظیفه رفتهاند با هم آشنا میشوند و این آشنایی پیشدرآمد اتفاقات بسیاری برای آنها میشود.
نیلوفر برای دیدن دوستش که چند وقتیست در دنیای مجازی با او آشنا شده راهی تهران می شود، اما در راه برایش اتفاقاتی می افتد که این قرار ملاقات به سرانجام عجیبی مبدل می شود و…
منصور مرد جوانی است که به همراه عزیز و مادرش درخانه ای زندگی سختی می گذرانند . پدرمنصور مردی بود قوی هیکل و درشت اندام که رشته پهلوانی را برگزیده بود و با انجام نمایشهای قدرتی گذران زندگی می کردند اما روزی درحین انجام نمایش دچار ایست قلبی می شود..
«علی نقی» پس از سال ها دوری از ایران به کشورش باز می گردد تا ماجرای کهنه ی عشق اول خود را به سرانجام برساند او در پی اثبات وقایع گذشته و برای اجرای نقشه هایش با رضا همراه می شود …
تاجر ثروتمندی به نام تیمور، که سالها در اروپا زندگی میکرده، پس از انقلاب و با آغاز جنگ وارد کشور میشود فرزندش، امید، همزمان با اوج جنگ برای انجام یک معامله تجاری، به خواست پدر، به باختران میرود پس از بازگشت امید که تحت تأثیر بردباری و از خود گذشتگی مردم قرار گرفته تصمیم میگیرد به جبهه برود…
قدیر ظفرلو صاحب یک شرکت مضاربهای جهت تهیه ویزای سفر برای دخترش فرشته، او را به عقد راننده خود امیر درمیآورد. ملوک همسر اول قدیر، امیر را در جریان قرار داده و امیر نیز از خروج فرشته جلوگیری میکند. فرشته که برای رهایی خود به منزل پدرش رفته بود با طلبکاران پدرش روبرو میشود و به منزل امیر بازمیگردد. قدیر به آمریکا میرود اما پس از چند سال به ایران بازگردانده میشود. سرانجام او با کمک فرشته سرمایهٔ خود را بین سهامداران تقسیم میکند.
«دو عروس» قصه زندگی زن و شوهر جوانی است که مرد شرایط مالی مناسبی ندارد اما زن به خاطر داشتن دوستان متمول خواستههای عجیب و غریب دارد. او برای رسیدن به ثروت پیشنهادهایی میدهد و شوهرش را وادار به انجام کار تازهای میکند…
وقتی مسافر عزیزی از خارج از کشور مهمان شماست و شما برای حفظ آبرو حاضر به انجام هرکاری هستید، ماجراهای جالبی رخ می دهد..
کودکی از پدر خود دور می افتد و تنها و ناامید زندگی اش را می گذراند. او در جوانی با دختری آشنا می شود که چون او از طفولیت پدرش را گم کرده است. آندو جستجوی عظیمی را برای یافتن پدر آغاز می کنند و پس از یک سلسله ماجرا سرانجام موفق می شوند.
رژيم بعث عراق در جريان جنگ با ايران درصدد است اثر يك نوع گاز شيميايي جديد را كه به منظور دفع آفات گياهي ساخته شده بر روي تعدادي از عراقي ها امتحان كند. نتيجه ي اين آزمايش مرگ تمامي افراد در مدت كوتاهي است. رژيم بعث با وارد كردن فشار به دكتر عراقي كاشف اين گاز و تهديد جان دختر و نوه ي دكتر او را وادار به انجام تحقيقات بيشتر مي كنند اما دكتر توسط يكي از شاگردان دخترش، دولت ايران را در جريان واقعه مي گذارد. با اعزام گروهي از نظاميان ايراني و به كمك يك راهنماي كُرد، آن ها موفق به نجات دكتر و دخترش مي شوند. و با راهنمايي دكتر و پس از درگيري هاي زياد با نظاميان عراقي و از جمله داماد دكتر كه يكي از نظاميان عراقي است، گروه اعزامي ايراني موفق به انهدام انبار نگهداري گاز شيميايي مي گردند اما داماد دكتر و راهنماي كُرد در اين درگيري ها كشته مي شوند و دكتر به همراه دختر و نوه اش با نظاميان ايراني وارد خاك ايران مي گردند.