183 سال پیش از وقایع روایتشده در سهگانه اصلی، حملهای ناگهانی توسط ولف، رهبر قوم دانلندینگ ها حیلهگر و بیرحم که به دنبال انتقام مرگ پدرش است، هلم همرهند و مردمش را مجبور میکند تا آخرین مقاومت جسورانه خود را در دژ باستانی هورنبورگ به نمایش بگذارند. در حالی که اوضاع روز به روز ناامید کننده تر میشود، هرا، دختر هلم، باید اراده خود را برای رهبری مقاومت در برابر دشمنی مرگبار که قصد نابودی کامل آنها را دارد، احضار کند
رابطه پیچیده کراون با پدر بیرحمش، نیکولای کراوینوف، او را در مسیری از انتقام با پیامدهای وحشیانه قرار میدهد. این رابطه او را برمیانگیزد تا نهتنها به بزرگترین شکارچی جهان تبدیل شود، بلکه به یکی از ترسناکترین افراد روی زمین نیز بدل گردد.
مردی که در قلب یخبندان قطب شمال گرفتار شده، پس از مدتها انتظار به لحظهی نجات خود نزدیک میشود. اما با وقوع حادثهای تلخ، این فرصت از میان میرود و او باید میان ماندن در پناهگاه نسبی اردوگاه یا پیمودن راهی پرخطر و ناشناخته برای یافتن امید نجات، یکی را انتخاب کند.
جت و دوستاش، شاون، سیدنی و میندی، به یک کمپ فضایی میرن تا مهارتهاشون رو امتحان کنن. اما وسط راه، ساناسپات یه واکنش آلرژیکی عجیب پیدا میکنه و خیلی خیلی کوچیک میشه! حالا تیم باید از کمپ بیرون برن و داروی «دِشرینکولوم» رو پیدا کنن، بدون اینکه میچل بفهمه اونها چه کاری انجام میدن!
داستان انسان هایی از همین سرزمین است که در شرایط و روابط دشوار، در سر راه هم قرار می گیرند و این قرارگیری، زندگی آنان را دستخوش تغییراتی می کند.
مینیسریالی داستانی بر اساس زندگی آیرتون سنا دا سیلوا، اسطوره برزیلی مسابقات اتومبیلرانی که سه بار قهرمان مسابقات فرمول یک جهان شد.
روث کلارک، زنی میانسال و سختکوش که به عنوان یکی از بهترین تولیدکنندگان شربت افرا در کانادا شناخته میشود، دیگر تحمل مقید بودن به قوانین بروکراتیک و ادب اجتماعی کشورش را ندارد. با کمک رمی بوشار، یک شخصیت ساده و کوچکاندام محلی، مسیر تازهای در پیش میگیرد.
طاعونی مرگبار و بیسابقه جهان را به زانو درمیآورد و انسانها تقریباً بهطور کامل نابود میشوند. با فروپاشی تدریجی تمدن، تنها چند بازمانده پراکنده باقی میمانند که در دنیایی ویران شده برای بقا تلاش کنند.
وقتی یک باند موتورسواری بدنام برادرش را برای یک سرقت به خدمت میگیرد، یک قهرمان سابق موتورکراس باید با عمیقترین ترسهایش روبهرو شود تا خانوادهاش را در امان نگه دارد.
در شب کریسمس، خانوادهای گرد هم میآیند تا شاید آخرین تعطیلات خود را در خانهی اجدادیشان جشن بگیرند. با گذر شب و بروز تنشهای میاننسلی، یکی از نوجوانان بهطور مخفیانه همراه دوستانش بیرون میرود تا حومهی زمستانی شهر را برای خود کشف کند.