مرد متمولی که هنوز مجرد است و از ازدواج گزیران است ناگهان خود را در شراطی میبیند که زن و چند بچه دارد…
پیرمردی در خواب برادرش را می بیند که به او کارهای بدش از جمله نزول خواری و سر راه قرار دادن بچه هایش را یادآور می شود. پیرمرد ده روز مهلت می یابد تا جبران مافات کند. از از پرستارش درخواست کمک می کند و . . .
بهروز که مردی کلاهبردار و حقه باز است، به یکباره حادثه ای عجیب در زندگی اش رخ میدهد. او در امروز گرفتار میشود و هر کاری میکند فردا نمیآید…
در سال هاي نخست انقلاب فرازمي با سوء استفاده از دارايي همسرش به آمريكا مي رود و پس از مدتي با تمام شدن پول ها اقدام به سرقت بانك مي كند و به ايران بازمي گردد اما در مي يابد كه همسر سابقش با جواني قرار ازدواج گذاشته است. او چندبار با پادرمياني پدر همسرش دختر كوچك خود گلي را ملاقات مي كند و تصميم مي گيرد كه با ربودن او از نو به خارج از كشور بگريزد..
داستان "آخرین مجرد" درباره جوانی به نام "ولی" است که بارها به خواستگاری رفته و نتوانسته ازدواج کند. او بر حسب اتفاق با اتومبیل خانم جوانی تصادف می کند و درگیر ماجراهای پیچیده، کمدی و جالبی می شود..
داستان زندگی شیرین را روایت می کند که پدر و مادرش در حال جدا شدن هستند. او از طرفی نگران سرپرستی خواهرش است. بعد از مشکلاتی که برای شیرین به وجود می آید او تصمیم به مهاجرت می گیرد. و …
این تله فیلم یک طنز موقعیت است و داستان زندگی فرزاد (بابک برجسته) جوانی 30 ساله را روایت می کند که بیکار است. او به دنبال ازدواج است و دوست دارد ازدواج کند. پدرش که کارگاه آهنگری دارد پیشنهاد کار به او می دهد ولی...
مهتاب دانشجوی رشته معماری است. او برای تنظیم پایان نامه اش رابطه دوستانه ای با استاد راهنمای خود اعلاء ایجاد می کند. این ارتباط منجر به ایجاد احساس عاشقانه یک سویه از طرف استاد راهنما او می شود، اما مانع بزرگی برای رسیدن مهتاب به اعلاء وجود دارد…
«به من نگو قراضه» داستان مردی است که تلاش میکند خاطرهای را برای همسرش زنده کند که دچار آلزایمر شده و در این مسیر با یک راننده تاکسی روبهرو میشود. خرم (علیرضا خمسه )حسابدار بازنشستهای است که حالا با مسافرکشی درونشهری گذران زندگی میکند. از قضا روزی خرم خسیس با مردی (جمشید مشایخی )که تاجر فرش است آشنا میشود و آقای مسافر شیفته خودرو قراضه وی میشود و ...
سحر و سروش زوج جوانی هستند که زندگی خوبی دارند. پری خواهر بزرگتر سحر او را ترغیب به شکاکیت به سروش می کند. سروش که زندگیش را دوست دارد به رفتارهای آزارنده او اهمیت نمی دهد. اما وقتی سحر به شرکت میرود و در کارهای شرکت مداخله می کند سروش هم ناراحت می شود. او برای اینکه سروش را زیر نظر داشته باشد به شرکت میرود و منشی دفتر سروش میشود. با حساسیتها و دخالتهایش باعث می شود شرکت خسارت زیادی ببیند و مشتریهای خوبش را از دست می دهد. سروش که به دنبال راه چاره است با کمک باجناقش فرید عده ای کارگر ساختمانی را به عنوان کارمند به شرکت می آورد تا محیط مردانه شود و حساسیت سحر کمتر شود و…