حسني، پسركي است كه با مادر خود روزگار را به سختي و تنگدستي مي گذراند، روزي براي فروش بز خود، كه خيلي هم او را دوست دارد به سمت بازار حركت مي كند، در راه به جادوگري برخورد مي كند كه در ازاي يك بطري پر از دود، بز را از حسني مي خرد. بطري ستوني از دود در حياط خانه حسني تشكيل مي دهد، كه حسني را به آسمانها مي برد. حسني در بالاي ابرها وارد خانه غول مي شود و در آنجا با مرغ تخم طلا آشنا مي شود و با مرغ تخم طلا از خانه غول فرار مي كند. پس از آن در مرتبه دوم حسني باز هم به دنياي بالاي ابرها مي رود، وارد خانه غول مي شود و جعبه موسيقي را كه ظاهراً سالها پيش متعلق به جادوگر پير بوده مي دزدد. در هنگام فرار از دست غول، جادوگر به كمك حسني مي آيد و غول را در بطري سحرآميز گير مي اندازد..
فیلم به داستان یک مهندس ساختمان می پردازد که جهت معالجه مشکلات روانیش پا به مطب یک روانپزشک می گذارد و در مطب پزشک محبوس می شود و در ادامه مشخص می شود که خود پزشک هم مشکلات پیچیده روحی و روانی دارد و از مهندس محبوس به عنوان سوژه نمایشنامه اش استفاده می نماید. اما...
نصرت و رحمت دو برادر هستند که برای به دست آوردن ارثیه پدری خود با مشکلات زیادی از جمله دزدیده شدن پدرشان مواجه می شوند...
اظهار علاقه همزمان مسعود به دو دوست دانشگاهی و درگیری عاطفی با آنها منجر به بروز اتفاقات ناخواسته میان این سه تن میشود که از سوی دیگر اسرار خانواده مسعود برای ازدواج با بردار زن بیوه اش به این حوداث دامن میزند و…
دو جوان جنوب شهری به نام های کریم (حامد کمیلی) و اتابک (شهرام قائدی) است که درگیر ماجرایی می شوند و…
زوجی برای تعطیلاتشان به شمال سفر می کنند و اتفاقاتی برای آن دو رخ می دهد که باعث نگرانی آنها و خانواده شان می شود و…
این فیلم داستان صدابرداری را راویت می کند که به دنبال ضبط صدای طبیعت به پارک مراجعه می کند اما ناخواسته صداهای دختری را ضبط می کند که باعث می شود زندگی اش دچار مشکلاتی می شود …
آقای دادگر 30 سال پیش در اقدامی مسیر زندگی اش تغیر می کند، اما بعد از سال ها ماجرا برملا می شود و خانواده او را تحت تاثیر قرار می دهد و در پی آن اتفاقات دیگری شکل می گیرد..
صفر که یک فیلمبردار مجالس است برای فراهم کردن هزینه عروسی اش با نیلوفر تلاش می کند که ورود یک زوج جوان به زندگی او،ماجراهایی را بوجود می آورد…
حرف و حدیث زیادی پشت سر سید مرتضی بود ،دانلود فیلم ایرانی خلوت دل اعضای هیئت و مسجد محل به گفته های او ظن بد داشته و تصمیم میگیرند …