داود، بهیار مجرب بیمارستانی است که بیماران مبتلا به مرگ را احیاء میکند. اینک مرگ به سراغ او آمده و از طرفی شوهر همسر سابق او نیز به مرگ محکوم شده است.
دوربین ژانت پطروسی، دختر دانشجوی عکاسی، هنگام عکس گرفتن از گلها و گل فروشیها در بازار به سرقت میرود، امیر ـ جوانی که به همراه پدرش باغ گل دارند و گل هایشان را در آن بازار میفروشند ـ دزد را تعقیب میکند و دوربین ژانت را پس میگیرد...
احمد عزیزی که سرپرست بخش تعمیرات و نگهداری پالایشگاه آبادان است برای مراسم خواستگاری دخترش سمیرا آماده میشود و دختر دیگرش ستاره در همان روز قصد سفر به تهران برای شرکت در جشن خداحافظی یکی از دوستان همدانشگاهیاش را دارد که با مخالفت پدرش روبهرو میشود و تصمیم میگیرد بدون اجازهٔ خانواده صبح با هواپیما به تهران برود و...
در فیلم پایان خدمت داستان سربازی است که در روزهای آخر خدمتش، بر خلاف دستور مافوقی که برایش حکم پدر را دارد، عمل می کند و این شروع ماجراست...
ترانه دختر نوجوانی است که مادرش را در کودکی از دست داده و پدرش به دلایلی در زندان به سر میبرد. ترانه به زندگی عادی اش ادامه میدهد تا این که پسر پولداری به او پیشنهاد ازدواج میدهد. ترانه قبول میکند و ازدواج سر میگیرد ولی بعد از مدت کوتاهی پسر ترانه را رها کرده و ...
داستان زنی معتاد (سارا بهرامی) است که همسرش (امین حیایی) او را رها کرده و مجدداً ازدواج کردهاست. زن معتاد (مهسا) که به او دروغ گفته شدهاست که فرزندش (باران/گلی) مرده، متوجه میشود کودکش زنده است. پیگیریهای زن برای پسگیری فرزندش مشکلاتی را برای پدر دختر و زن جدید (مهناز افشار) به وجود میآورد.
یک مادر به همراه فرزندانش به یک شهر کوچک میروند. در این شهر آنها باید ارتباط خود با ارواح و راز میراث مخفی پدربزرگ را کشف کنند.
جوانی به نام چارلی کینکید، همان کسی است که یک مقر مخفی را زیر خانه خود پیدا میکند؛ پناهگاهی که به نظر میرسد به یک ابرقهرمان تعلق دارد. او این موضوع را با دوستان خود در میان میگذارند. این چند نفر کم کم به این نتیجه میرسند که پدر چارلی (کسی که ارتباط سرد و غریبی با فرزند خود دارد)، احتمالا یک زندگی مخفی دوگانه داشته باشد…
کشتی پدر و پسری در جزیرهای دورافتاده به گل مینشیند؛ جایی که در یک شکار غنائم، توسط شخصی مرموز و بیرحم گرفتار میشوند. مردی که از زمین به عنوان حفاظتگاه شکار نخبگان برای تعقیب خطرناکترین بازیها استفاده میکند…
پدری سخت کوش که فقط می خواهد یک زندگی خوب برای دختر 8 ساله تیز هوشش فراهم کند. کار معمولی او در نظافت استخر دره سان فرناندو پیشانی برای منبع درآمد واقعی او است: شکار و کشتن خون آشام ها.